قمارباز یک فیلم کوتاه داستانی، ساخته کریم لک زاده است. صدابردار این اثر ساسان کاوه می باشد. لک زاده این فیلم را در سال ۱۳۹۴ ساخت و توانست موفقیت های زیادی را با آن کسب کند. در یک زمستان سرد و در هوای مه آلود یک روستای کوهستانی، دو قمارباز یک قمارباز پیر را بی هوش می کنند و به کلبه دورافتاده اش می برند. حالا هر سه بر سر زندگیشان قمار می کنند. ... [مشاهده متن کامل]
• کسب عنوان بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلم نامه از بخش فیلم کوتاه هفدهمین جشن خانهٔ سینما
قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک قم همگی نشان از کاهش و خمش دارد و در قمقمه یعنی ابزاری که خمش دارد و گرد مانند و قوس مانند است ... [مشاهده متن کامل]
در قم یعنی شهری که قوس و حلال فراوان دارد ( بجهت داشتن گنبد = قمبد ؛ یعنی شهری که حلال دارد ) قومش که نام گذشته قم بوده و قمیشی همگی به منحنی و قوس دار بودن اشاره دارند / قمیش = قم ایش = انعطاف در ایش ( خواستن ) = قانع برخی قومیش یا قومس را کومس یا کیمس میدانند که باز هم کم یا خم اشاره به همان انحنا دارد یعنی شهر قوس دار / برخی نیز به اشتباه کومیش را کیمه شه خواندند یعنی شهر بزرگان و گفتند کی مه شه = کیمشه بوده یعنی شاه بزرگ یا شهر بزرگان اما باید گفت کیم ایشه بوده = کم ایشه بوده ( ایشه یعنی خواست و ارزو و همچنین به خاست و خاستگاه نیز آواز و بنام بوده => کیم ایشه = خاستگاه و شهر قوس دار ) در همه اینها به قوس اشاره شده است خُم را در خُمار = کسی که کش و قوس و انحنا یافته میبینیم و همچنین به جایی که در آن شراب ساخته میشود خُمر گفته میشود = قوس آور = مستی و انحنا آور قمار کردن = خمار کردن = مستی کردن => دیدیم که قم میشود انحلا و حلال و قوس و با کُم / کَم همریشه میباشد و از یکدیگر آمدند کمین نیز به قوس دارد کردن اشاره دارد کمانچه و کمان نیز به قوس دار بودن اشاره دارند قُم / خُم / کَم / کُم میتواند به گم پیوند داشته باشد چرا که در گنبد به بت یا خانه گم و خم و قوس دار اشاره شده است
مقامر. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) به گرو بازنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . قمارباز و حریف. ( آنندراج ) ( غیاث ) . قمارکننده. قمارباز. ( از ناظم الاطباء ) : به یک اندازه اند بر در بخت ... [مشاهده متن کامل]
مرد فرهنگ با مقامر و شنگ. ناصرخسرو. قمر شد با سر زلفش مقامر دل من برده شد کاری است نادر. امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 209 ) . دلم باید جهاز اندر میانه چو زلفش با قمر باشد مقامر. امیرمعزی ( دیوان ایضاً ص 209 ) . ای کم زن مقامر بدباز بی هنر خواهی که کم نبازی یاد نگار گیر. سنائی ( دیوان چ مصفا ص 167 ) . تا کی به زیر دور فلک چون مقامران از بهر برد خویش دم �لی � و �لک � زنیم. سنائی ( دیوان ایضاً ص 222 ) . کم نشین با مقامر و غماز که برهنه ت کنند همچو پیاز. سنائی. قضا تأویل سهم او ندارد حریف خویش بشناسد مقامر. انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 221 ) . دست مقامر ببوس نقش حریفان بخواه بزم صبوحی بساز نقل دگرگون بیار. خاقانی. یک دم و نیم جان گرو دارم من مقامر دلم چنین باشد. خاقانی. در این رصدگه خاکی چه خاک می بیزی نه کودکی نه مقامر ز خاک چیست تو را. خاقانی. گفتا که منم سلیم عامر سرکوب زمانه مقامر. نظامی. مقامر را سه شش می باید ولیکن سه یک می آید. ( گلستان ) . سر و ریش مقامران را فرمود که بتراشند. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 371 ) .