سینما، غشا، فیلم، فیلم عکاسی، فیلم سینما، پرده نازک، تاری چشم، ساختمان لیفی ورشتهای
پیشنهاد کاربران
دجال = فیلم دجال. . دال جیم الف لام بینات کلمه یعنی کم کردن اصل حروف اصلی و باقی گذاشت بقیه. . بینه به معنی برات روشن شده یا فاش شد. . سوره ۹۷ قرآن بینه ال یم لف ام حذف مکررات ال یم ف == ف ی ل م ا. . . . میشه فیلم ا ... [مشاهده متن کامل]
فیل به معنی بزرگ جلوه دادن دجال= فیلم ا فیلم= الف الف جمع ابجد ۱۱۱. . ۱۰۰ ۱۰ ۱ حروف مرتبط با این ارقام در ابجد ۱۰۰= ق ۱۰=ی ۱= ا الف = قیا دجال = فیلم ا. . . دجال = ف ی ل م ای ق دجال = با قیام فیلم. . . طبق روابت امام جعفر در مورد آخر زمان و خر دجال چون شیطان و اجنه به واسطه تسلط به خیالات انسان اون رو گمراه میکنه. . . و در دنیای امرورب دقیقا کار رسانه گمراه انسانها و از بین بردن بنیاد خانواده ها هست. . . با بینه کردن کلمات اسرار آنها فاش میشه و منظور از تک چشم بودن همان صفحه نمایش گوشی یا تلویزیون میباشد. . و کار دجال حق را باطل و باطل رو حق نشان میده. . مانندهمین روزگار با تشکر . . . هادی سلامت آملی
بعضی از آدم هایی که به جایی نرسیده اند فیلم می بینند تا در ذهن و خیال خود به قدرت، ثروت و شهرت برسند.
پلّکانه:فیلم. می پلکد. پلکیدن. پلکانهء ( فیلم ) بهار را بگیر. پلکانهء ( فیلم ) خانواده را بگیر. فیلم فارسی است از گذشته های دور به برخی چیزهای مانند فیلم، فیلمَه و یا فیلمو =فیلمان به زبان لری می گویند.
" درگیر ":فیلم.
کاری نداشته باش که ویا چه کسانی فیلم را کارگردانی وبازی و . . . . کرده اند بلکه کار داشته باش با پردازش فیلم ، فیلم هرچه باشد ؛ رازمانی. ستیزمانی. عیاری. تندرستی. بیماری. کیهان شناسی . دانستی گرانشی. . . . . . . نبین که ساخته است ببین چه ساخته است.
نمایش دهنده
نمایه
فیلمبرداری= پویانگاری فیلم= پویا نگاشت
فرتوژ = فیلم نگاره= عکس
تَلک، تلق، طلق. این واژه پارسی ست و به گونه ای سنگ کانی گفته می شود که شفاف و برگه ای شونده است. می توان این واژه را به جای فیلم نگاتیو به کار برد.
فیلم
واژه تیلم کاملا پارسی است این واژه یعنی فیلم فرانسوی است این واژه یعنی پیلم صد درصد پارسی است.
روان نگار
رخشا ( roxƨa ) در واژه یاب رُخشاره پیشنهاد شده و بجای سینما "رخشار" ولی چون فیلم قطاری از رُخش ( عکس ) است پس برای آسانی با پسوند " ا" واژه ی رُخشا برای فیلم بجاست. رُخشا=فیلم رُخشار ( roxƨar ) =سینما ... [مشاهده متن کامل]
فِلس= فیلم، نگاتیو فیلم در اینجا گیتیک و واده فیلم است.
تصویرمتحرک ویدیو داستان تصویردار
فیلم: رخشاره تصویر: فرتور ( پرتور در اوستایی و فارسی میانه )
ereleas پخش کتاب و فیلم، پخش کردن کتاب و فیلم، درآوردن کتاب و فیلم، عرضه کردن کتاب و فیلم، عرضه فیلم e. g. his latest release is being shown in many cinemas آخرین فیلم او را در بسیاری از سینماها نشان می دهند.
توژ = فیلم توژنما = سینما ریزتوژ = میکروفیلم توژبردار = فیلمبردار توژنامه = فیلمنامه توژک = کلیپ واژه ی توژ در برابر لغت فیلم دوران محمدرضاشاه پهلوی یعنی فرهنگستان دوم زبان پارسی آنرا ساخت!
فیلم این واژه هم ریشه با واژه ی فلس به مینه ی پوست ماهی در پارسی و فلس به آرِش ِ پول در اربی و خود پول در پارسی است که هر سه به مینش پوسته و قشر و لایه نازک هستند و فیلم هم در گُذشته نواری تَلق مانند همانند فلس بوده. ... [مشاهده متن کامل]
دو پیشنهاد : اگر نخواهیم گوشه چشمی ( اشاره ای ) به چهر فیلم بکنیم بُلکه / بساکه به مینش درونی آن : پونمایش یا پومایش : پو نشان دهنده ی اَرکِش ( حرکت ) نگاره ها است. سونمایش : سو به مینه ی نور، شید، فروغ، روشنایی است که در واژه های سوسو زدن ، سوی چراغ ، سوی چشم ، کورسو ، که بَغیمانده ی ( باقیمانده ی ) سون ِ اوستایی به مینه ی خورشید است که که وات" ن" با گُذشت زمان افتاده است و در فیلم به آرِش ِ سونمایش نگاره هایی که به یاری نور دیده میشوند.