فش


    squirting or gushing
    dash
    fizz
    zip

فارسی به انگلیسی

فش فش
fizzle, whoosh

فش فش کردن
fizzle, hiss, whoosh

مترادف ها

crest (اسم)
قله، طره، تاج، ستیغ، یال، کلاله، بالاترین درجه، فش

purl (اسم)
حاشیه، گلابتون، زری، فش، سرمه، کوک برجسته و قلابی، زمزمه آب، صدای شرشر، مشروب مالت، ابجو دارای ادویه معطر، حلقه دود یا بخار

mane (اسم)
یال، فش

hush (اسم)
ارام، فش، باغبانی، خموشی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فشفشفش
بالاترین درجه
فش ریشەی افشان و فشاندن و. . . البتە بە زبان کردی معنی افشان ، باز ، گشاد و . . . را میدهد.
احتمالا فشنک ، فشفشە و . . . از همین خانوادە است
فش ( feƨ )
پیشوند به مانکِ فشرده، کمپرس
نمونه: فشوای ( feƨvay ) =هوای فشرده
فش یکی از قدیمی ترین روستاهای ایران است زمانی شکارگاه خسرو پرویز بوده و در زمان جنگ نهاوند بسیار شهری آباد بوده است
فَشْ: ریختی کهنتر از " وش " و از ویژگی های سبکی شاهنامه
( ( کی اژدهافش بیامد چو باد
به ایران زمین تاج بر سر نهاد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 284. )

بابا فش یعنی فش دیگه مثال انگل جامعه خودش معلومه دیگه همش خرافاته میا ن از خودشان به حرف درمیارن مفنی این میشه این
فش همان فش هست یعنی حرف نابه جا
فش نام یک روستا از توابعه شهر کنگاور در استان کرمانشاه است . . . شکارگاه خوسرو پرویز بوده. . . که به خاطر نیزار هایی که در این منطقه بوده و در زمان باد یا نسیم شبیه یال اسب میشده . . خسرو پرویز اسم فش رو روی اون منطقه میزاره . .
پریشان
فش. ( مازنی ) ، جهش ناگهانی مایعات از یک فضای بسته به بیرون. "خون فش بزو" - "خون جهش زد".
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)