فراخ واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �frāh� در فارسی میانه به معنای گسترده ، پهن، باز و گشاد می باشد .
این واژه در اوستایی به شکل � frātha� آمده و با واژه �prāthu � در سانسکریت هم ریشه است .
فردوسی:
... [مشاهده متن کامل]
بفرمود تا پیش درگاه شاه
بیاراست جایی فراخ و بلند
رودکی:
همیشه شاد و ندانستمی که، غم چه بود
دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود
واسع
گل گشاد/galegoshaad/فراخ و گشاد.
مثل:لباس گل گشاد.
هزارگی پراخ یعنی گشاد
فراخ تر زیستن به معنی بهتر زندگی کردن میباشد .
وسیع ٬گشاد، جادار٬زیاد، پهناور، فراوان
فراع
گششششاد
وسیع . . واسع . . پهن . . گشاد . . جادار . .
به معنی گشاد . . .
به عنوان مثال وقتی یکی خیلی گشاده و تنبله بهش میگن عجب فراخی هستی تو
میشه گشادی
بسیط، پهن، جادار، رحب، عریض، فسیح، فضادار، گشاد، گشاده، متسع، واسع، وسیع
فراخ کوتاه شده فراخور است و متضاد آن فرانخ ، دراخ یا دراخور خواهد شد
گشاد
گسترده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)