غنی

/qani/

    flush
    fat
    gentleman
    rich
    opulent
    wealthy
    free from want
    luxuriant
    rich man

فارسی به انگلیسی

غنی ترین و بهترین بخش هر چیز
fat

غنی ساز
fortifier

غنی سازی
enrichment

غنی شدن
fatten

غنی کردن
enrich, fatten

غنی کردن شیر با افزودن ویتامین
fortify

مترادف ها

rich (صفت)
دولتمند، پر پشت، فاخر، با شکوه، نفیس، حاصلخیز، بانوا، گرانبها، غنی، توانگر، زیاده چرب یا شیرین

wealthy (صفت)
دولتمند، دارا، چیز دار، بانوا، پولدار، غنی، توانگر، ثروتمند

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

غنیغنیغنیغنی
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
خودِ [پُر] در برخی جاها می تواند برابر خوبی باشد
[سرشار، پُرمایه] نیز کاربردی هستند.
غنی و ثروتمند = آتاو ، آتاوه
ثروتمندی = آتاوگی
فقیر = ناتاو ، ناتاوه
فقر = ناتاوگی
غنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پربار، سرشار ( دری )
آدوگ ādug ( پارتی، پهلوی و مانوی )
دستن dastan ( مانوی ) .
دارا و دارنده به معنی غنی نیست؛ زیرا غنی یعنی بسیار دارنده.
غنی: به حالتی گویند که انسان به چیزی نیاز نداشته باشد و این بی نیازی قائم به ذات است نه قائم به وجود! خداوند غنی است، یعنی به هیچ یک از آفریده های خود هیچ گونه نیازی ندارد. وأَنَّهُ هُوَ أَغْنَی، غنی کردن
...
[مشاهده متن کامل]
الهی، دادن چیزی به انسان نیست بلکه نفس را از تمنیات زودگذر دنیوی و بی ارزش نفسانی بی نیاز می کند و سبب تَبَتُّلْ انسان و بریدن از تمجید و محبت خلایق است. پس غنی بودن به معنای "داشتن" نیست بلکه به معنای نخواستن است.

پر مایه
بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .
با کسره غین به معنای موسیقی
resource - rich
کسی که بود یا نبود چیزی برایش یکسان و فرقی ندارد مثلا که سیرآب است جلویش آب باشد یا نباشد برایش فرقی ندارد او سیرآب است.
All - sufficient
پربار. . سرشار. . دارا
مایه دار
پُرچگال
در برخی زمینه ها بجای آمیخته واژه ی �غنی شده� می توان �پرچگال� را بکار برد؛ نمونه:
آیا بر زبان راندن اینکه �اورانیوم غنی شده و آب سنگین کالاهای استراتژیک هستند� جز گردن سپاری به واگذاری یا فروش �کیک زرد� و اورانیوم پرچگال ( غنی شده ) به کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران شان و پایمال نمودن سال ها کار و کوشش دانشمندان ، کارمندان و کارگران آن رشته از صنایع کشور از آرشی دیگر برخوردار است؟
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_35. html

prosperous
دارا
بی نیاز
پربار
مترادف: independent
Self - sufficient
پر از, دارنده, ثروتمند
بای
دارنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)