طلا

/talA/

    gold

فارسی به انگلیسی

طلا ساز
goldsmith

طلا کاری کردن
damascene

مترادف ها

gold (اسم)
طلا، پول، ثروت، زر، سکه زر، رنگ زرد طلایی، اندود زرد، نخ زری، جامه زری، پول زر

golden (صفت)
طلایی، طلا، اعلاء، درخشنده، زرین

aurous (صفت)
طلا، حاوی طلا

پیشنهاد کاربران

زر، گوهر، کیمیا
تلا، فلز گران بها، ذهب، زر، گوهر، زرنشان ، زخرف
👌 واژه ی طَلا / talā در فارسی امروز، در متون کهن تر صورت های متفاوتی داشته و مسیر جالبی را طی کرده است. بر اساس منابع زبان شناسی تاریخی و متون پهلوی/اوستایی، می توان ریشه شناسی آن را چنین جمع بندی کرد:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
۱. فارسی میانه ( پهلوی )
در فرهنگ پهلوی ماکنزی ( Mackenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, 1971 ) صورت talāg / talāγ به معنای �زر، طلا� آمده است.
در متون مانوی و پهلوی زردشتی نیز �talāg� یا کوتاه تر �tal� دیده می شود.
- - -
۲. اوستایی
در اوستایی برای �زر� و �طلا� بیشتر ریشه ی zaranya - به کار می رفته ( از ریشه ی zar - = زَر، درخشیدن ) .
اما در برخی پژوهش ها اشاره شده که شاخه ای از ریشه ی tal - نیز به معنای �درخشنده، براق� وجود داشته است.
رجوع: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch ( 1904 ) , ذیل zaranya - و tala - .
- - -
۳. سنسکریت
در سنسکریت برای زر و طلا واژه ی مشهور hiraṇya ( हिरण्य ) ( = زرین، طلا ) است.
در کنار آن، صورت های tāra ( = ستاره، درخشنده، فلز گرانبها ) و tāla نیز آمده اند که بار معنایی �درخشندگی و فلز� داشته اند.
رجوع: Monier - Williams, Sanskrit - English Dictionary ( 1899 ) , ذیل hiraṇya, tāra, tāla.
- - -
۴. فارسی نو
واژه ی طَلا در فارسی دری و نو، به صورت مستقیم از پهلوی talāg وارد شده است.
دگرگونی آوایی از talāg → talā ( با حذف g پایانی ) کاملاً طبیعی است.
شکل عربی شده ی آن نیز طلا با �ط� است ( در اصل در فارسی با �ت� بوده: تلا/تلاگ ) .
- - -
✅ جمع بندی:
ریشه ی اصلی معنایی این واژه در حوزه ی �درخشندگی، زر� است.
شاخه ی zaranya - /hiraṇya بیشتر در اوستایی و سنسکریت رواج داشته.
شاخه ی talāg / talā مسیر خاص فارسی - پهلوی است که در فارسی امروز مانده است.
- - -
📚 منابع معتبر
1. D. N. MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1971.
2. Christian Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch. Strassburg: Karl J. Tr�bner, 1904.
3. Monier Monier - Williams, A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: Clarendon Press, 1899.
4. �mile Benveniste, Le Vocabulaire des Institutions Indo - Europ�ennes. Paris: Minuit, 1969.
5. H. W. Bailey, Dictionary of Khotan Saka. Cambridge University Press, 1979 ( در بررسی تطبیق واژه های ایرانی شرقی برای �زر/طلا� ) .
- - -

خروس با پرهای طلایی
طلاونگ یا تلاونگ : صدا و یا بانگ خروس
گویش طالقانی
دابا
آلتون
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

طلاطلاطلاطلاطلا
تابا
ترب. زر. طلا. سیم.
طلا فیلمی به کارگردانی و نویسندگی پرویز شهبازی و به تهیه کنندگی رامبد جوان و محمد شایسته ساخته سال ۱۳۹۷ است. این فیلم به سبک درام اجتماعی و به زبان فارسی، محصول ایران می باشد.
چند جوان قصد راه اندازی رستورانی را دارند در این میان پدر یکی از آن ها فوت کرده و مبلغ قابل توجهی پول نیز مفقود می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

• نگار جواهریان
• هومن سیدی
• طناز طباطبایی
• مهرداد صدیقیان
• هدی زین العابدین
• رضا شعبان پور

طلا
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/طلا_(فیلم_۱۳۹۷)
لری بختیاری
تِلا:طلا
ریژنا:الماس
واژه تلا واژه ای پارسی است که آن را چون
تپیدن و تاس به طا ء معرب نویسند
( زیر واژه ی طاس ) پارسی است و آن را
به عربی ذهب خوانند طلا به معنی زر سرخ
دراصل به تای قرشت به سبب اختلاط عرب و
عجم به طای مطبقه نوشته اند ( سراج )
...
[مشاهده متن کامل]

تازی است از طلا ء که طلی ممال آن است
منبع فرهنگ فارسی هوشیار

طلا را هیچ وقت نمیشه خورد،
إمّا آب را باید همیشه خورد.
بیدار شو!
African dust ( n. ) [the gold - mines of South Africa; the equation of money = dust n. ( 1 ) is presumably coincidental]
( US ) gold
طلا واژه پارسی است عربی آن ذهب می شود این طلا صد درصد پارسی است.
معنی ذهب، زر و. . . .
متضاد تِلا و. . .
زرسیم یا زرسیما بجای طلای سفید
نایاب
گنج
به هرشخص یا هرچیزی بگیم طلا یعنی بسیار باارزشی خیلی خواستنی هستی
اصلا درست نیست بگوئیم ریشه ایم طلا عربی است زیرا واژه طلا در عربی به گ ذهب معنا شده
یک چیز طلایی رنگ که بسیار باارزش است
این واژه آن گونه که پنداشته میشود عربی نیست، در عربی به زر یا تلا، ذهب گویند. تلا و زر هردو واژه ای پارسی و ایرانی اند.
طلا[ اصطلاح طب سنتی ]آنچه رقیق القوام باشد و بر عضو مالند و نام نوعی از شراب است.
دارو و مرهمی مالیدنی ، خمیر دارو ( پماد )
بود تا پنج روز بسته سرش
و آن طِلاها نهاده بر نظرش
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 569 )
طلا به ترکی: " قیزیل " ، " آلتین "
این واژه درحقیقت هندى تبار است و پیش از اسلام وارد زبان پارسى و تازیان ( اربان ) از پارسى برداشته اند! درست آن است که آن را " تلا" Tala بنویسیم. همتاهاى آن در زبان پارسى اینهاست: زر Zar ( پهلوى: تلا ) ، تابا Taba ( پهلوى: تلا ، زر ) ، دَبا Daba ( پهلوى : تلا
...
[مشاهده متن کامل]

، زر ) ، دَرَنیا Darania ( پهلوى: تلا ، زر ) زبا Zaba ( پهلوى: تلا ، زر ) ، واژو Vazhu ( سانسکریت: تلا ، زر ) ، کاژا Kazha ( سانسکریت: تلا، زر ) ، سووارنا Suvarna ( سانسکریت : تلا ، زر )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)