شناور، جسم شناور بر روی اب، بستنی مخلوط با شربت و غیره
adrift(صفت)
شناور، سرگردان، اواره، بدون هدف، دستخوش طوفان، غوطه ور
floating(صفت)
شناور، متغیر، متحرک بر روی اب، فاقد وسیله اتصال، جابجا شده
buoyant(صفت)
شناور
afloat(صفت)
شناور
free-swimming(صفت)
شناور، قادر به شنا
پیشنهاد کاربران
آیین شناورِ روند:suiming ) afloat in trend ) آیین را من خودم برای کسانی که در روند سیر می کنند به دست میدهم. بی آنکه به آیینی گرایش و بستگی داشته باشند. چه افتامدگرایی و چه فرا افتامدگرایی پس" شناورروندگرایی " و روندشناورگرایی. گرا. گرو. گروی.