pronounce
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
دانستن، خبر داشتن، شناختن، اگاه بودن
دانستن، شناختن
به رسمیت شناختن، تصدیق کردن، تشخیص دادن، شناختن، باز شناختن
دیدن، ملاحظه کردن، شناختن، ملتفت شدن
تمیز کردن، یکی کردن، تمیز دادن، شناختن، تشخیص هویت دادن
پیشنهاد کاربران
شناختن برای انسان بکار می رود نه مکان
شناختن برای مکان درست نیست مکان را نمی توان شناخت چون شناختن برای شخص درست است مدان آزادی را میشناسی جمله غلطی است
شناختن: اشناختن ( eshnaakhtan )
لغتنامه دهخدا:
اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن.
شعر از مولانا:
ساکنش کرد و بسی بنواختش
دیده اش بگشاد و داد اشناختش
در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشْناخت ( eshnaakht ) به جای شناخت استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
چِطو ( chetow ) ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت که مثلاً پسر کیه یا کجا قبلاً او را دیده )
چِطو ( چطور ) اِشناخت منا! ( چطور من را شناخت مثلاً از روی شباهت به پدر و مادر یا بعد از سالها دوری )
لغتنامه دهخدا:
اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن.
شعر از مولانا:
ساکنش کرد و بسی بنواختش
دیده اش بگشاد و داد اشناختش
در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشْناخت ( eshnaakht ) به جای شناخت استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
چِطو ( chetow ) ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت که مثلاً پسر کیه یا کجا قبلاً او را دیده )
چِطو ( چطور ) اِشناخت منا! ( چطور من را شناخت مثلاً از روی شباهت به پدر و مادر یا بعد از سالها دوری )
در زبان لکی به چند صورت
مه شتاسِم، مه شناسم، مه ناسِم:می شناسم
ناسیا:مورد شناسایی قرار گرفته و شناخته شده، شناخته شده
( عاری ژه کِردار خۆدا ناسی/ترکهِ میر )
مه شتاسِم، مه شناسم، مه ناسِم:می شناسم
ناسیا:مورد شناسایی قرار گرفته و شناخته شده، شناخته شده
( عاری ژه کِردار خۆدا ناسی/ترکهِ میر )
واژگانِ " آشنا، شناختن، شنُفتن، شنیدن، شنویدن" برگرفته از واژگانِ "خشنا، خشنو" در زبانِ اوستایی:
1 - آشنا:
تکواژها: ( آ ( پیشوند ) - شنا )
در زبانِ اوستایی "خشنا" به چمِ "شناختن، شناساندن، آشنا" بوده است که با واژه یِ " آشنا" همریشه است. در واژه یِ " خشنا" آوایِ " خ" زدوده شده است که این زدایشِ آوایی بمانندِ واژه یِ "آ - شوب/اوستایی:آ - خشوب ( خشوف ) " از کارواژه یِ " آشُفتن" است.
... [مشاهده متن کامل]
در واژه یِ " آشنا"، " آ " یِ نخستین پیشوند است یعنی ( آ - شنا ) بوده است. کارواژه یِ آن " آشناییدن" با بُن کنونیِ " آشنای"است که واژگانی همچون " آشنایِش و. . . " می توان از آن ساخت بمانندِ واژگانِ ( جدا/جداییدن/جدایِش ) .
2 - شناختن:
تکواژها: ( شنا - ( آ ) ختن )
کارواژه یِ " شناختن" از " شنا/خشنا" به همراهِ کارواژه یِ " آختن" ساخته شده است. بُن کنونیِ کارواژه " آختن"، " آز" می باشد که به همراه " شنا"، بُن کنونیِ" شناز / شناس" را خواهیم داشت.
3 - شنُفتَن/ شنیدن /شنویدن:
تکواژها: ( شنو - دَن )
"شِنُفتن/شنیدن/شنَویدن" همگی برآمده از واژه یِ " آشنودن" در پارسیِ میانه به چمِ " فهمیدن" هستند. " آ " در کارواژه یِ " آشنودَن" پیشوند است و آنچه می ماند " شنودن" است که به روشنی با واژگانِ " شنُفتن، شنیدن، شنویدن" همریشه است. خودِ کارواژه یِ " آ - شنودن" در پارسی میانه برآمده از واژه یِ اوستاییِ "خشنو" به چمِ " دانستن، فهمیدن" است که آوایِ " خ" بمانندِ بندِ 1 زدوده شده است.
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 434 و 435 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - رویه یِ 37 از " STUDIES IN PERSIAN ETYMOLOGY II "



1 - آشنا:
تکواژها: ( آ ( پیشوند ) - شنا )
در زبانِ اوستایی "خشنا" به چمِ "شناختن، شناساندن، آشنا" بوده است که با واژه یِ " آشنا" همریشه است. در واژه یِ " خشنا" آوایِ " خ" زدوده شده است که این زدایشِ آوایی بمانندِ واژه یِ "آ - شوب/اوستایی:آ - خشوب ( خشوف ) " از کارواژه یِ " آشُفتن" است.
... [مشاهده متن کامل]
در واژه یِ " آشنا"، " آ " یِ نخستین پیشوند است یعنی ( آ - شنا ) بوده است. کارواژه یِ آن " آشناییدن" با بُن کنونیِ " آشنای"است که واژگانی همچون " آشنایِش و. . . " می توان از آن ساخت بمانندِ واژگانِ ( جدا/جداییدن/جدایِش ) .
2 - شناختن:
تکواژها: ( شنا - ( آ ) ختن )
کارواژه یِ " شناختن" از " شنا/خشنا" به همراهِ کارواژه یِ " آختن" ساخته شده است. بُن کنونیِ کارواژه " آختن"، " آز" می باشد که به همراه " شنا"، بُن کنونیِ" شناز / شناس" را خواهیم داشت.
3 - شنُفتَن/ شنیدن /شنویدن:
تکواژها: ( شنو - دَن )
"شِنُفتن/شنیدن/شنَویدن" همگی برآمده از واژه یِ " آشنودن" در پارسیِ میانه به چمِ " فهمیدن" هستند. " آ " در کارواژه یِ " آشنودَن" پیشوند است و آنچه می ماند " شنودن" است که به روشنی با واژگانِ " شنُفتن، شنیدن، شنویدن" همریشه است. خودِ کارواژه یِ " آ - شنودن" در پارسی میانه برآمده از واژه یِ اوستاییِ "خشنو" به چمِ " دانستن، فهمیدن" است که آوایِ " خ" بمانندِ بندِ 1 زدوده شده است.
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 434 و 435 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - رویه یِ 37 از " STUDIES IN PERSIAN ETYMOLOGY II "



شناختن: دانستن
شناختن در پهلوی با ریخت شْناختن šnāxtān کاربرد داشته است.
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آنِ سه پاس
دکتر کزازی در مورد واژه ی شناختن می نویسد : ( ( شناختن و دانستن در دری کهن معمولا به جای یکدیگر بکار رفته اند . برای نمونه در ابیات زیر:
... [مشاهده متن کامل]
گر از نام چینی بمانم همی
از آن است کو را ندانم همی
ویا
شناسند افاضل که چون من نبود
به مدح و غزل ، درفشان عنصری
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 184 )
شناختن در پهلوی با ریخت شْناختن šnāxtān کاربرد داشته است.
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آنِ سه پاس
دکتر کزازی در مورد واژه ی شناختن می نویسد : ( ( شناختن و دانستن در دری کهن معمولا به جای یکدیگر بکار رفته اند . برای نمونه در ابیات زیر:
... [مشاهده متن کامل]
گر از نام چینی بمانم همی
از آن است کو را ندانم همی
ویا
شناسند افاضل که چون من نبود
به مدح و غزل ، درفشان عنصری
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 184 )
شناسایی کردن
اشنا شدن