climatology
شناخت پذیر
cognizable, recognizable
شناخت تفاوت
discrimination
شناخت رسوم و شعائر
ritualism
شناخت محیط زیست
ecology
شناخت معانی
pragmatics
شناخت ناپذیر
imponderable
شناخت کم
nodding acquaintance
شناخت یون های گرما زاد
thermionics
فارسی به انگلیسی
شناخت پذیر
شناخت تفاوت
شناخت رسوم و شعائر
شناخت محیط زیست
شناخت معانی
شناخت ناپذیر
شناخت کم
شناخت یون های گرما زاد
مترادف ها
تشخیص، شناخت، شناسایی، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت
معرفت، شناخت، ادراک
پیشنهاد کاربران
مردم داری کالبد و فراکالبد وخرد میباشند و روانشناسی و روان کاوی وروان باوری و باور به جاودانگی و روانکاوی و خردباوری و خدا باوری و اینها به مردم ساختار بودش و زندگی را میدهند پس ناباورانگی به اینها صورت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مسئله را پاک کردن و نادیده گرفتن است مردمان در هر کدام از رشته های دانستنیهای چهار گانهء دانشها فرزانشها آیینها ورازوریها برپایهء منش و سرشت همگانی در این نوشته که آورده ایم باید به دانستوری پردازند.
شناخت: اِشْناخت ( eshnaakht )
لغتنامه دهخدا:
اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن.
شعر از مولانا:
ساکنش کرد و بسی بنواختش
دیده اش بگشاد و داد اشناختش
در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشْناخت ( eshnaakht ) به جای شناخت استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
چِطو ( chetow ) ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت که مثلاً پسر کیه یا کجا قبلاً او را دیده )
چِطو ( چطور ) اِشناخت منا! ( چطور من را شناخت مثلاً از روی شباهت به پدر و مادر یا بعد از سالها دوری )
لغتنامه دهخدا:
اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن.
شعر از مولانا:
ساکنش کرد و بسی بنواختش
دیده اش بگشاد و داد اشناختش
در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشْناخت ( eshnaakht ) به جای شناخت استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
چِطو ( chetow ) ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت که مثلاً پسر کیه یا کجا قبلاً او را دیده )
چِطو ( چطور ) اِشناخت منا! ( چطور من را شناخت مثلاً از روی شباهت به پدر و مادر یا بعد از سالها دوری )
چیزی را از دور میبینی پنداشته می شود که آیا انسان است آیا جانوری است و سنگی ویا درختی است.
واژگان بیگانه مانند همین ها هستند که در یافت وپنداشت آنها پنداری و
نا دانستورانه است.
با اینکه واژگان خودی مانند چیزی است که از نزدیک میبینی و میشناسی
... [مشاهده متن کامل]
پس خود واژگان دانستورانه و دیگرواژگان نادانستورانه وگنگ میباشند. دیگر واژگان شناخت ناراست و نادرست به دست می دهد.
خود واژگان شناخت راست ودرست به دست می دهد. پس واژگان خود را دریابیم و آرمانی وکاربردی کنیم.
می افزایم که ادبیات فارسی روش خود را دارد.
واژگان بیگانه مانند همین ها هستند که در یافت وپنداشت آنها پنداری و
نا دانستورانه است.
با اینکه واژگان خودی مانند چیزی است که از نزدیک میبینی و میشناسی
... [مشاهده متن کامل]
پس خود واژگان دانستورانه و دیگرواژگان نادانستورانه وگنگ میباشند. دیگر واژگان شناخت ناراست و نادرست به دست می دهد.
خود واژگان شناخت راست ودرست به دست می دهد. پس واژگان خود را دریابیم و آرمانی وکاربردی کنیم.
می افزایم که ادبیات فارسی روش خود را دارد.
در فرهنگ لری دربارهء شناختن کسان میگویند؛
"برای اینکه کسی را بشناسی یا باید همسایه اش بود ویا همسفرش شد . "
از پند واندرز ( گُتَه ) لری.
"برای اینکه کسی را بشناسی یا باید همسایه اش بود ویا همسفرش شد . "
از پند واندرز ( گُتَه ) لری.
تلاش شناسی.
کشاورز با ابزاری به نام شن باتازش باد ترت دانه را به هوا میاندازد وباد کاه را می برد ودانه به زمین در جای خود می افتد که این شن آختن شن آخت را شناخت میگوییم نام دیگر این کار شنیاری است.
شناخت یعنی آگاهی، شناسایی، اطلاعات، حقیقت، تشخیص وانتخاب
معرفت ، عارف
فلسفه، فیلسوف
شناخت، شناسنده
دانست، داننده
دریافت، دریابنده
فلسفه، فیلسوف
شناخت، شناسنده
دانست، داننده
دریافت، دریابنده
دریافت
شناخت ( COGNITION ) :[اصطلاح جامعه شناسی] فرایندهای اندیشه ی انسانی شامل ادراک، استدلال و یادآوری.
منبع https://rasekhoon. net
منبع https://rasekhoon. net
شناخت اخلاق و ویژگی های فلانی
بلد باخبر آگاه شناسنده
آگاهی، باز شناخت ، معرفت ، ادراک
یعنی دانستن چیز هایی به غیر از حریم خصوصی از یک نفر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)