شروع. [ ش ُ ] ( ع مص ) به کاری آغازیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . در کاری شدن. ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61 ) . به کاری درآمدن. ( آنندراج ) . آغازیدن. آغاز کردن. روی آوردن به. رونهادن به. روی گذاشتن به. برداشت کردن. ابتدا کردن. بنیاد کردن. به کاری درشدن. اقدام کردن. ( یادداشت مؤلف ) . || در آب درآمدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ) . در آب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . || گشاده کردن رسن را و هر دو کرانه آن را در گوشه دلو و مانند آن انداختن. رجوع به شرع شود. || باز کردن پوست و کفانیدن آن را. رجوع به شرع شود. || نیکو برداشتن و بلند کردن چیزی را. رجوع به شرع شود. || راست شدن نیزه ها به سوی کسی. || راست کردن نیزه ها را بسوی کسی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . رجوع به شرع شود.
... [مشاهده متن کامل]
شروع. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شارِع. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) . رجوع به شارع شود.
شروع. [ ش ُ ] ( ع اِمص ، اِ ) آغاز و فیال و ابتدا و اول. ( ناظم الاطباء ) .
- شروع افتادن ؛ شروع شدن. آغاز گشتن : اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه. . . خوض و شروع افتد. ( سندبادنامه ص 18 ) .
- کلاس شروع ؛در سابق بر کلاس تهیه اطلاق می شد و پیش از کلاس اول کودکان ، را برای تعلیم آماده می کردند.
|| دیباچه. ( ناظم الاطباء ) . || حمله و هجوم. ( ناظم الاطباء )
منبع. لغت نامه دهخدا
به کاربر /افشین بقایی/:
از شما سپاسگزارم. ولی به گمانم سخن شما درست نیست.
اگر گفته شما درست باشد که ما در اوستایی واژه "شروو" را داشتیم که گویشش "shruu" بوده است، گمان نمی کنم که "ش" در اینجا یک "پیشوند" باشد.
... [مشاهده متن کامل]
این "ش" در این واژه به گفته شما و چیزی که نوشته اید، بی جنبش و یا همان "ساکن" است، پس نمیتواند یک پیشوند باشد.
همانند واژه "شمردن" که بنده گمان میکردم دارای پیشوند "ش" است، ولی این واژه در پارسی کهن ریختِ "shar" یا "shmr" بوده است که چون "ش" در اینجا بی جنبش و "ساکن" است، پس نمی تواند پیشوند باشد. ( کاربر گرامی /فرتاش/ در این باره به من یاری رساندند )
همچنین، بنده نتوانسته ام واژه "شروو" را در هیچ جایی پیدا کنم برای نمونه در "فرهنگ واژه های اوستا"، خشنود میشوم که پسگشت ( =منبع ) خودتان را بگویید، شاید توانستیم به یک فرجام برسیم.
بِدرود!
ریشه یابی واژه "شروع" در فارسی کهن
واژه "شروع" در فارسی کهن ریشه در زبان اوستایی دارد. در اوستایی، این واژه به صورت "شرو" ( shru ) یا "شروو" ( shruu ) نوشته می شد و به معنای "آغاز، شروع، سرآغاز" بود.
... [مشاهده متن کامل]
این واژه از پیشوند "ش" ( sh ) به معنای "به سوی، به سمت" و ریشه "رو" ( ru ) به معنای "حرکت، رفتن" تشکیل شده است.
بنابراین، "شروع" در اصل به معنای "حرکت به سوی آغاز" یا "آغاز شدن" بوده است.
شروع
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:آغاز
واژه شروع
معادل ابجد 576
تعداد حروف 4
تلفظ šoru'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( شُ ) [ ع . ]
آواشناسی Soru'
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
دوست بازی کنم
=the onset of something
the beginning of something, especially something bad
- آغاز ابتدا
فرادوم - از سر گیری - سردادن
برابر پهلوی این واژه fradom است.
در گفتار لری واژه بُنا به مَنای آغاز و شروع را زیاد به کار می برند.
بُن آ
در بافتنی ها گره اول کار را بُنا می گویند.
بُنا نهادن و بُنا کردن =شروع کردن
واژه شروع را هم از گذشته به کار می برده اند ( به گفتار شرو ) .
آغاز
شروع
سرآغاز
شروع: [اصطلاح موسیقی ]شروع هر صدای صوتی
شروع = اغاز
آغاز آواز آرام عاداب عالم . آتش و. . . . . روحه پاک و. . آغاز درستش هست
سرداد
سردهش
آغاز
استارت
آغاز و سر آغاز
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آغاز ( پارسی دری )
سِرتا sertã ( کردی: سه ره تا )
پِریام peryãm ( سنسکریت: پْرَیانَ prayãna )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)