شبه

/Sabah/

    oid _
    quasi
    [rendering the english suffix-oid]
    black coral
    jet
    black beads
    likeness
    analogue
    similar thing

فارسی به انگلیسی

شبه استوانه
cylindroid

شبه انسان
subhuman

شبه بلور
crystalloid

شبه جزیره
peninsula

شبه جزیره اسپانیا
hispania

شبه جزیره اسکاندیناوی
scandinavia

شبه جزیره ای
peninsular

شبه جزیره ایبریا
iberian peninsula

شبه جزیره بالکان
balkans

شبه جزیره ماله و اندونزی
east indies

شبه جزیره هند و چین
indochina

شبه جزیره کریمه
crimea

شبه حصبه
paratyphoid

شبه خزه
muscoid

شبه دارو
placebo

شبه دایره
cycloid

شبه ذوزنقه
trapezoid

شبه ظل
penumbra

شبه فلز
metallic, metalloid

شبه قاره
subcontinent

مترادف ها

quasi (صفت)
شبیه، شبه

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

شبهشبهشبه
مشابه و مانند
"شَبَه" واژه ای فارسی و همریشه با "شب" است.
چیزی همراه با پسوندِ �گونه� یا در برخی باره ها همراه با پسوندِ �واره�
نمونه ها:
ناسزاگونه
. . . یکی از آن ها ناسزاگونه ای به نامِ �گُزگیل� ( تا اندازه ای بسان �جو جیل� ) بود . . .
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/12/blog - post_29. html
آبخستگونه بجای �شبه جزیره� یاد شده از �فرهنگ معین� در بالا؛
گزاره گونه بجای �شبه جمله ( همانجا ) ؛ و
فلزگونه بجای �شبه فلز� ( همانجا ) .
سنگواره بجای چیزی بسان سنگ ( شبه سنگ ) که سنگ نیست؛ جانوری است سنگ شده
ماهواره که ماهِ راستین نیست که چیزی ساخته و پرداخته بسان آن است.

فراموش کردم یادآور شوم که از دو برابر یاد شده در بالا، کاربرد�همسان� را نادرست می دانم و واژه ی �مانند� را نیز تنها در چِهرِ پسوند در آمیخته واژه ای بهمراه برخی واژه ها و نه هر واژه ای بکاربردنی می بینم.
نَما ( تنها به چِهرِ پسوندِ در یک آمیخته واژه )
نمونه:
نمی دانم در آن دانش نمایِ [شِبهِ دانش] �شنگول و منگول� ( �معقول و منقول� ) چه نامی بر چنین خرده مَنتیکی نهاده اند . . .
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/11/blog - post_19. html
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا بود نه کیوان نه تیر

کُنده درخت یا چوب