سپاسگزار، ممنون، متشکر، شاکر
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
شاَکِر
بشکر ؛ شاکر. سپاسگزار :
دل از کرشمه ساقی بشکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود.
حافظ.
دل از کرشمه ساقی بشکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود.
حافظ.
سپاسدار. [ س ِ ] ( نف مرکب ) شاکر. ( دهار ) . شکور. ( تفلیسی ) ( دهار ) . که پاس نعمت دارد. شکرگزار :
تو مر خدای را سپاسدار باش و تسبیح کن. ( جامع الحکمتین ص 159 ) . که گفته اند سپاسدار باش تا سزاوار نیکی باشی. ( مرزبان نامه ) .
چون وحش جدا شد از کنارش
پیر آمد و شد سپاسدارش.
نظامی.
تو مر خدای را سپاسدار باش و تسبیح کن. ( جامع الحکمتین ص 159 ) . که گفته اند سپاسدار باش تا سزاوار نیکی باشی. ( مرزبان نامه ) .
چون وحش جدا شد از کنارش
پیر آمد و شد سپاسدارش.
نظامی.
خطاهای تایبی سایت آبادیس این صفحه:
1 - نمعت افزونتر شود آن را که او شاکر بود.
منوچهری.
=نعمت
2 - شُکَّر. ( منتهی الارب )
=شَکَر، تشَکَّر . . .
شُکرَاً لِله . . .
تشدید ( ک ) نداره
... [مشاهده متن کامل]
3 - توضیح:
- شاکِد. . رجوع به شاکد شود. صفت ( نه اسم ) از صفاتهای باری تعالی ومعنی آن پاداش دهنده
بندگان بر اعمال ایشان ، یا بر عمل قلیل جزای جزیل دهنده. .
=شاکِر نه شاکِد!
اللهُ الشاکِد الشاکِر الشکور
توضیح اضافة لازم دارد!
1 - نمعت افزونتر شود آن را که او شاکر بود.
منوچهری.
=نعمت
2 - شُکَّر. ( منتهی الارب )
=شَکَر، تشَکَّر . . .
شُکرَاً لِله . . .
تشدید ( ک ) نداره
... [مشاهده متن کامل]
3 - توضیح:
- شاکِد. . رجوع به شاکد شود. صفت ( نه اسم ) از صفاتهای باری تعالی ومعنی آن پاداش دهنده
بندگان بر اعمال ایشان ، یا بر عمل قلیل جزای جزیل دهنده. .
=شاکِر نه شاکِد!
اللهُ الشاکِد الشاکِر الشکور
توضیح اضافة لازم دارد!
اللهم إجعلنی من الشاکرین العابدین، ولا تجعلنی من الغافلین التائهین.
این واژه اصالتا پارسی است و برگرفته شده از واژه چاکر پهلوی است کما اینکه ما هنوز هم از واژه چاکر بهره می بریم. بنابراین چون عرب ها واژه چ ندارند این کلمه در تازی به صورت شاکر درآمده است و واژه های دیگر در زبان عربی مانند تشکر و . . . از آن ساخته شده است .
شاکر :قدر شناس، سپاس گزارنده
شکور: قدردان، سپاس دارنده
شکور: قدردان، سپاس دارنده