شاش

/SAS/

فارسی به انگلیسی

شاش بند
retention of the urine, (suffering from) retention of the urine

مترادف ها

piss (اسم)
شاش

urine (اسم)
شاش، ادرار، بول، پیشاب، زهر اب

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس لغت نامه دهخدا
واژه ی شاش از ریشه ی واژه ی شاشیدن فارسی هست.
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

شاششاششاششاششاش
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
در پارسی میانه: میشَک
شاش. ( اِ ) معروف است و به عربی بول گویند. ( برهان قاطع ) . اسم فارسی بول است که کمیز نیز نامند. ( فهرست مخزن الادویه ) . بول و کمیز. شاشیدن مصدر آن. ( آنندراج ) . پیشاب. ( غیاث اللغات ) . آبی که بتوسط کلیه از خون جدا و در مثانه جمع و خارج گردد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . شاشه. آب. پیشاب. پیشار ( قاروره ای که نزد طبیب برند ) . زهراب. میز. میزک ( مصغر میز ) . میخ ( از میختن ) . چامین ( از چامیدن ) . چمین ( مخفف چامین ) . ادرار. ( خاصه در تداول شاگردان مدارس ) . قاروره.
...
[مشاهده متن کامل]

- شاش بزرگ ؛ غایط.

چِر، پِرتو، لِلو
گویش طالقانی
دستشویی کوچک ( شماره ۱ )
شاش در بختیاری، مست'مستن، میز، بمیز
warm beer ( n. ) [its colour]
urine
ادرار = شاش = چُر = پیشاب = بول = piss = urine
جوهر یک مرد
به اچمی مِس یعنی ادرار
مِست یعنی ادرار کردن ، پس فعل مِستَن داریم .
در گزیده های زادسپرم به زبان پارسیگ ساسانی هم داریم که جادوگر در آن جام مِست .
در فارسی نو باید بشود: مِستَن
مِستَم ، مِستی ، مِست
...
[مشاهده متن کامل]

بمیزم، بمیزی ، بمیزد .
خود گُمیز از ترکیب گُو : گاو، و ، میز : مِس ، ادرار ساخته شده است .

لرها هم میس. میز میگویند. مانند میسته. میززو. شاشو
به کُردی میشه میز و چه جالب لاتین میشه پیز ( piss ) مشابه تلفظ کُردی این کلمه دقت نماید
راستش در زبان کُردی مخصوصا کُردی کرمانجی خیلی کلمات مشابه حتی از لحاظ تلفظی داریم به عنوان مثال ما به زمین میگویم هَرت و انگلیسی اش میشه اِرت
هربژی زبان های اصیل ایرانی

در زبان لری به آن " چُر " می گویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)