سینه، پستان، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان
thorax(اسم)
سینه، قفسه سینه، صدر
پیشنهاد کاربران
قفسه سینه، دل ( محل عواطف ) برون، دل، صدر، پستان
Synhedrion با تلفظ سیندریون نام شورای عالی قوم یهود در دوران تصرف سرزمین های یودا با مرکزیت اورشلیم در جنوب و ایسرائیل با مرکزیت ساماریا در شمال توسط رومیان و در دوران ایسا مسیح. میگویند که این واژه یونانی و به معنای شورا، نشست، کنگره، تجمع، مجلس بوده است. از دیدگاه فردی من این واژه از دو کلمه فارسی ساخته شده؛ یکی سینه و دیگری دِری که ریشه در فعل با مصدر دِریدن، پاره کردن و یا جِر دادن، داشته و پسوند ون ( on ) نشانه یا علامت جمع بوده. لذا سینه دِریون به این معنا بوده که اعضای آن شورا یا مجلس عالی گاهی اوقات از دست و زبان طرف مقابل طوری خشمگین و غضبناک میشده اند که بر اثر فشار آن ، یخه و دکمه های پیراهن های خود را جِر میداده و عبا و عمامه خود را بر زمین میکوبیده اند. ... [مشاهده متن کامل]
دو جناح یا حزب آن شورا ؛ یکی فاریزیان بوده که طرفدار حاکمیت دین و اجرای اوامر دهگانه به معروف و نهی از منکر موسا تا کوچکترین جزئیات بین مردم و کسب اعتبار بیشتر دینی در بین قوم و ارتباط دیندار ها با فرماندهان رومی و دیگری سادوسیان ( شاهدوسان ) یعنی اشراف زادگان دینی که طرفدار حاکمیت شاه ( هرودس ) و ارتباط وی با رومیان و مخالف ارائه تفسیر های گوناگون تَورا از طرف آموزگاران یا رابّی های متعلق به جناح فاریزی بوده اند. شاید جالب توجه باشد که آن مجلس شورا در زمان پادشاهان هخامنشی با حروف لاتین به شکل Gerusia به معنای شورای بزرگسالان، نام داشته است. این کلمه شاید در آن دوران به شکل " جی رو زیه " تلفظ و بیان میشده با دو معنای احتمالی؛ یکی جای رو کردن به زندگی و دیگری جای دریافت رزق و روزی آسمانی. در مجلس های امروزی هم بعضی از نمایندگان مردم به ویژه اعضای احزاب اپوزیسیون بجای پاره کردن و جر دادن پیراهن و کراوات های خود، موی سر و کراوات و یخه های کت اعضای حزب حاکم را می کشند و جر میدهند و پاره میکنند و اغلب در پشت در های بسته بدون حضور دوربین ها و میکروفون های خبر نگاران تا رسیدن نیرو های امنیتی به سالن مجلس و جدا نمودن جناح های متخاصم از همدیگر .
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
بتیا
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی واژه ی سینه از ریشه ی دو واژه ی سی و نه فارسی هست لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید ... [مشاهده متن کامل]
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
سینه واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �sēnag� در فارسی میانه می باشد این واژه به شکل �xšnā� در زبان اوستایی آمده است .
سفره به سینه:باارج و مرج به مردم نان دادن.
همونطور که سعید عزیز نوشتن به گمان برخی، �سینه �ی دوم در مصراع �رو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه ها� چیزی شبیه به آینه است که به احتمالی واژه ی �سینی� شکل امروزی آن است.
چشمه شیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت : خداوند جوی و می و انگین همان چشمه شیر و ماء معین. فردوسی. || کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است : ... [مشاهده متن کامل]
چو برزد سر از چشمه شیر شید جهان گشت چون روی رومی سپید. فردوسی. || کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سینه " می نویسد : ( سینه در پهلوی سینگ sēnag بوده است؛ ستاک واژه سن، می تواند بود که ریختی از زن باشد و به معنی آهن و" سینه"، از آن رو که استخوانْوَر و سخت است، به آن باز خوانده شده باشد. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( بر آن بازو و یال و آن سُفت و شاخ؛ میان چون قلم؛ سینه و بر فراخ . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۵۲ )
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
واژه سینه معادل ابجد 125 تعداد حروف 4 تلفظ sine نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sīn] ( زیست شناسی ) مختصات ( نِ ) [ په . ] ( اِ. ) آواشناسی sine الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع واژگان عامیانه فرهنگ فارسی عمید
سینه: جلو ( front ) ، کنار ( beside )
گوش به سینه ها چسباندم؛ نه آهی، نه تبشی؛ همه مرداند!
واژه سینه کاملا پارسی است چون در عربی می شود صدر در ترکی می شود g�ğ�s این واژه یعنی سینه صد درصد پارسی است
nature’s founts ( n. ) [literary euph. ] the female breasts
love hillocks ( n. ) the female breasts
به گمان برخی، دربیتِ ( رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها و آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو ) از مولانا جلال الدین بلخی، به معنای ( صفحه ی فلزی صیقلی و صاف ) و به طور ویژه ( آینه ی فلزی براق ) کاربرد دارد؛ چرا که در گذشته، فلز را صیقل می دادند و آینه می ساختند.
سینه ( Bow ) [اصطلاح دریانوردی] :جلوترین قسمت کشتی یا قایق ، دماغه کشتی