منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
معادل لکی : ژَر
ویشا، visha ( اوستایی ) زهر
toxin / ویشین
toxic / ویشیک
واژه زهر
معادل ابجد 212
تعداد حروف 3
تلفظ zahr
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: zahr]
مختصات ( در مقام دشنام و تحقیر )
آواشناسی zahr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
زهر آلود: آلوده به سم.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۸ ) .
زهر آمیز: آمیخته به سم.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۳ ) .
زهرافسای: افسون کننده به زهر.
... [مشاهده متن کامل]
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۸ ) .
زهر افشان: افشاننده زهر.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۱۸ ) .
زهر فوات: سم نیستی.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۳ ) .
زهر نحوست: سم نحسی.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۹۶ ) .
زهر آلود: آلوده به سم.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۸ ) .
عقرب در زبان ملکی گالی بشکرد
حمه، رز، سم، شرنگ، شوکران، هلاهل، شکوفه، گل، ورد
سمی، کثیف ، آلوده
شرنگ
Toxino
زهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)