زنجیر

/zanjir/

    chain
    streak
    succession

فارسی به انگلیسی

زنجیر اره
chain saw

زنجیر باز کردن
unchain

زنجیر بکسل
towing attachment

زنجیر تانک و تراکتور
tread

زنجیر تراکتور
caterpillar

زنجیر تزیینی بانوان
chatelaine (-an)n

زنجیر ساعت جیبی
fob, watch chain

زنجیر مساحی
chain

زنجیر نشده
free, unattached

زنجیر کردن
chain, enchain, to put chains

مترادف ها

curb (اسم)
جلوگیری، بازداشت، زنجیر، عنان، جدول، لبه پیاده رو، هویزه، حاشیه پیاده رو

link (اسم)
بند، زنجیر، قلاب، پیوند، حلقه زنجیر، دانه زنجیر

bond (اسم)
کفیل، پیوستگی، قرارداد، بند، ضمانت، قید، ضمانت نامه، اوراق قرضه، رابطه، زنجیر، قرارداد الزاماور، عهد و میثاق

fetter (اسم)
پا بند، قید، مانع، زنجیر، بخو

chain (اسم)
حلقه، زنجیر، رشته، سلسله، ریسه، کند و زنجیز

track (اسم)
راه، اثر، نشان، خط، باریکه، زنجیر، لبه، جاده، تسلسل، توالی، شیار، مسیر، رد پا، مسابقه دویدن، خط اهن، خط راه آهن

hobble (اسم)
پا بند، داد و بیداد، زنجیر

sling (اسم)
بند، زنجیر، رسن، فلاخن، قلاب سنگ، تسمه تفنگ

manacle (اسم)
بند، قید، زنجیر، دست بند، بخو

catena (اسم)
زنجیر، رشته، سلسله

tow (اسم)
زنجیر، طناب، دوتا، یدک کش، یدک کشی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

زنجیرزنجیرزنجیرزنجیر
زنجیر واژه ای فارسی بوده که در زبان فارسی میانه نیز به همان شکل وجود داشته است .
زنجیر ( Error: {{Lang - xx}}: متن دارای نشانه گذاری ایتالیک است ( راهنما ) ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آمیتاب باچان، جایا باچان، پران، اوم پراکاش، و بیندو اشاره کرد.
زنجیر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/زنجیر_(فیلم_۱۹۷۳)
واژه زنجیر
معادل ابجد 270
تعداد حروف 5
تلفظ zanjir
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: zanĵir]
مختصات ( زَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی zanjir
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
دیدم لب های "مظلوم" را با زنجیر دوخته شد وبا قفل محکم بسته شد!
قفل را شکستم وزنجیر را انداختم دور؛ أمّا مظلوم هنوز ساکت وخاموش ماند وهیچ ناله نمیزنه!
اندکی بعد فهمیدم نه چشم بینا دارد نه گوش شنوا دارد نه زبان گویا دارد!
...
[مشاهده متن کامل]

واین زنجیر وقفل را برای ساکت وسرکوب کردن نبود بلکه برای نشانهء بی فایده بودن بیدار وکمک کردن به این "مظلوم" بوده است!
"صم بکم عمی فهم لا یعقلون"
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ

واژه زنجیر کاملا پارسی است چون در ترکی می شود زنجیر ولی این واژه پارسی است که در زبان ترکی های گرامی رفت این واژه یعنی زنجیر صد درصد پارسی است.
منبع. https://lamtakam. com/dictionaries/moen/16886/زنجیر
زنجیر ( Chain ) : [ قطعات دوچرخه ] واسطه انتقال نیرو از طبقها به خودروهاست .
زنجیر گسسته: رها.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۰۳ ) .
زنجیر از ترکیب ( زان ) مخفف از آ ن و ( گیر ) درست شده ودر واقع ( زانگیر ) بوده که هر حلقه حلقه دیگر را میگیرد
حلقه های متصل به هم ولی انعطاف پذیر ، متصل و جاری شونده
سلسله ، بند
به معنای سلسه، به اردو و پشتو ، سیریز می شود.
اسم بچه اسب بہ بلوچی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس