mathematician
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ریاضی، وابسته به ریاضیات
پیشنهاد کاربران
درتمام واژه نامه فارسی عربی گفته شده
ریاضی. ( ع ص نسبی ) منسوب است به ریاضت. ( فرهنگ فارسی معین ) . || منسوب به ریاضت به معنی رام کردن اسب توسن :
چو ریاضیش کند رائض چون کبک دری
بخرامد به کشی در ره و برگردد باز.
منبع. لغت نامه دهخدا
ریاضی. ( ع ص نسبی ) منسوب است به ریاضت. ( فرهنگ فارسی معین ) . || منسوب به ریاضت به معنی رام کردن اسب توسن :
چو ریاضیش کند رائض چون کبک دری
بخرامد به کشی در ره و برگردد باز.
منبع. لغت نامه دهخدا
ریاضی که ار یازی هست از دو کلمه ترکمنی ار یعنی سرور و صاحب و پادشاه و یازی بمعنی نوشته شده نوشتن که با هم نوشته های پادشاه معنی داره
اریاز پایتخت اربستان امروزی هم هست
کل جهان در هزاره های قبل میلاد بدست شاه ترکمن که با کلمه ار نمایان هست اداره می شده و ار ابتدا و درون کلیه کلمات کلیدی مانند ایران، اراسیا، ارایپ ( اروپا ) ، اراپ و اراس روسیه امروزی و غیره هست
... [مشاهده متن کامل]
اریاز پایتخت اربستان امروزی هم هست
کل جهان در هزاره های قبل میلاد بدست شاه ترکمن که با کلمه ار نمایان هست اداره می شده و ار ابتدا و درون کلیه کلمات کلیدی مانند ایران، اراسیا، ارایپ ( اروپا ) ، اراپ و اراس روسیه امروزی و غیره هست
... [مشاهده متن کامل]
پارسی این واژه انگونه که پورسینا اورده رایش است
ریاضی=رایش
ریاضیدان=رایشگر
عربان رایش را رایض گفته و سپس از رایض، ریاضی
ریاضی=رایش
ریاضیدان=رایشگر
عربان رایش را رایض گفته و سپس از رایض، ریاضی
دیدگاه شماره2:
خب دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و من هم آنرا می پذیرم و خب دو تا "اَپَسَند" ( =دیسلایک ) داشته است که خب خیلی بد است!
بنده نیز در کنار دوستان واژه "مزداهیک" را پیشنهاد می کنم که برابر بی کم و کاستی "ریاضی" می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
گرچه واژه "ریاضی" بسیار بکارگرفته شده است و اگر شما درگفتگوها بگویید "مزداهیک" به شما ریشخند می زنند و انگشت نما می شوید.
ولی اگر دوست دارید، می توانید در تارنما ( =سایت ) ها از آن بهره ببرید و به جای "ریاضی" بگوید "مزداهیک"
"فرهنگستان زبان و ادب عربی" با نام الکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" باید این واژه را رواگ ( =رواج ) دهد و بر دوش اوست ولی خب، همانند همیشه، گوششان بدهکار نیست!
بدرود!
خب دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و من هم آنرا می پذیرم و خب دو تا "اَپَسَند" ( =دیسلایک ) داشته است که خب خیلی بد است!
بنده نیز در کنار دوستان واژه "مزداهیک" را پیشنهاد می کنم که برابر بی کم و کاستی "ریاضی" می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
گرچه واژه "ریاضی" بسیار بکارگرفته شده است و اگر شما درگفتگوها بگویید "مزداهیک" به شما ریشخند می زنند و انگشت نما می شوید.
ولی اگر دوست دارید، می توانید در تارنما ( =سایت ) ها از آن بهره ببرید و به جای "ریاضی" بگوید "مزداهیک"
"فرهنگستان زبان و ادب عربی" با نام الکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" باید این واژه را رواگ ( =رواج ) دهد و بر دوش اوست ولی خب، همانند همیشه، گوششان بدهکار نیست!
بدرود!
برای واژه سازی برای این واژه باید ببینیم که شناسه ( تعریف ) آن چیست.
ریاضی روی هم رفته و به شیوه پایه ای دانش شمار ها ( اعداد ) می باشد، درست است که چیزی مانند هندسه بیشتر با اشکال کار دارد ولی شمار ها در همه جای ریاضی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
پس ریاضی می شود دانش شناخت شمار ها.
پس می توان شمارشناسی را برای ریاضی به کاربرد ( این برابر خیلی ساده است و شاید خیلی خوب نباشد! )
ریاضی
گویش:riazi
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:شمارشناسی
ریاضی روی هم رفته و به شیوه پایه ای دانش شمار ها ( اعداد ) می باشد، درست است که چیزی مانند هندسه بیشتر با اشکال کار دارد ولی شمار ها در همه جای ریاضی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
پس ریاضی می شود دانش شناخت شمار ها.
پس می توان شمارشناسی را برای ریاضی به کاربرد ( این برابر خیلی ساده است و شاید خیلی خوب نباشد! )
ریاضی
گویش:riazi
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:شمارشناسی
واژه ریاضی
معادل ابجد 1021
تعداد حروف 5
تلفظ riyāzi
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، ) [عربی: ریاضیّ] ‹ریاضیات›
مختصات ( ص نسب . )
آواشناسی riyAzi
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 1021
تعداد حروف 5
تلفظ riyāzi
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، ) [عربی: ریاضیّ] ‹ریاضیات›
مختصات ( ص نسب . )
آواشناسی riyAzi
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
بهترین برابرپارسی ریازی این واژه ویرکاری است.
ویر - یاد، حاطره، حافظه کار ی
ویرکاری - کار با حافظه.
ویر - یاد، حاطره، حافظه کار ی
ویرکاری - کار با حافظه.
انانی که میگویند سنسکریت - در سنسکریت این دانش را گانیتام / گانیتا میگویند
چه چرت و پرتها که گفته نشد یکی یک نگاه به نوشته های ابن سینا نینداخت
رایش واژه پارسی برای دانش ریاضی است گویا از همین واژه رایش گرفته شده -
رایش واژه پارسی برای دانش ریاضی است گویا از همین واژه رایش گرفته شده -
عالی بود ۰ بر علم ما افزوده شد ۰
ریاضی واست ماست خود شیرین اسکی نرو
خود واژه ریاضی عربی و سامی نیست اگر به فرهنگ واژگان سنسکریت نگاهی کنید میبینید که همچین واژه ای با این آوا و این مانا ( معنی ) وجود دارد.
پس این واژه آریایی و مربوط به زبان نیاکان پارسیان میشود یعنی ( سنسکریت )
پس این واژه آریایی و مربوط به زبان نیاکان پارسیان میشود یعنی ( سنسکریت )
همانگونه که برخی دوستان اشاره کردند، واژه ریاضی پیوندی به ریاضت و سختی کشیدن ندارد. ریاضی دانشی است که به بررسی و مطالعه ‹نظم› می پردازد [نظم در
میان اعداد و شماره ها ( حساب و آمار و . . . ) ، نظم موجود در دیسه ها یا شکل ها و اندازه آنها ( هندسه ) ، نظم در میان ماه و ستارگان ( هیئت یا نجوم، که در قدیم بخشی از ریاضیات به شمار می آمد ) و . . . ]
... [مشاهده متن کامل]
در پارسی واژه های آراستن، آرایه، رایانیدن ( این واژه از زبان پهلوی است که به معنای نظم دادن، اداره کردن و . . . آمده است و واژه رایانه از همین کارواژه گرفته شده است ) ، ویراستن، پیراستن، راسته، رَج، رژه، رازیگر ( در زبان پهلوی به معنای معمار است ) و . . . همگی در خود مفهوم ‹نظم› را دارا هستند.
از همین رو به نگر می آید واژه ‹ریاضی› ایرانی باشد. و شاید نخست ‹ریازیگ› بوده باشد که بعدها گ پایان آن افتاده است.
{پسوند ‹ایگ› یا ‹ایک› یک پسوند اسم و صفت ساز پهلوی است. این پسوند هنوز در واژه های چون تاریک و نزدیک و باریک باقیمانده است ولی در دیگر واژه ها گ یا ک پایانی آن افتاده است و نقش اسم ساز خود را نیز از دست داده است. مانند ایرانی ( به جای ایرانیگ یا ایرانیک ) ، دیواری، دانشی و . . . . این پسوند در زبانهای اروپایی نیز هست. برای نمونه فیزیک، دینامیک، لیزیک و . . . .
یک نمونه از اینگونه واژه ها که دارای پسوند ‹ایگ› است ولی از دیدگاه دستورزبانی اسم به شمار می آید، واژه ‹نبیگ› است. این واژه در پهلوی به معنای کتاب است ( از نبشتن می آید ) و در پارسی گ پایانی آن افتاده و ‹نِبی› شده است که به معنای کتاب و به ویژه کتاب قرآن است}

میان اعداد و شماره ها ( حساب و آمار و . . . ) ، نظم موجود در دیسه ها یا شکل ها و اندازه آنها ( هندسه ) ، نظم در میان ماه و ستارگان ( هیئت یا نجوم، که در قدیم بخشی از ریاضیات به شمار می آمد ) و . . . ]
... [مشاهده متن کامل]
در پارسی واژه های آراستن، آرایه، رایانیدن ( این واژه از زبان پهلوی است که به معنای نظم دادن، اداره کردن و . . . آمده است و واژه رایانه از همین کارواژه گرفته شده است ) ، ویراستن، پیراستن، راسته، رَج، رژه، رازیگر ( در زبان پهلوی به معنای معمار است ) و . . . همگی در خود مفهوم ‹نظم› را دارا هستند.
از همین رو به نگر می آید واژه ‹ریاضی› ایرانی باشد. و شاید نخست ‹ریازیگ› بوده باشد که بعدها گ پایان آن افتاده است.
{پسوند ‹ایگ› یا ‹ایک› یک پسوند اسم و صفت ساز پهلوی است. این پسوند هنوز در واژه های چون تاریک و نزدیک و باریک باقیمانده است ولی در دیگر واژه ها گ یا ک پایانی آن افتاده است و نقش اسم ساز خود را نیز از دست داده است. مانند ایرانی ( به جای ایرانیگ یا ایرانیک ) ، دیواری، دانشی و . . . . این پسوند در زبانهای اروپایی نیز هست. برای نمونه فیزیک، دینامیک، لیزیک و . . . .
یک نمونه از اینگونه واژه ها که دارای پسوند ‹ایگ› است ولی از دیدگاه دستورزبانی اسم به شمار می آید، واژه ‹نبیگ› است. این واژه در پهلوی به معنای کتاب است ( از نبشتن می آید ) و در پارسی گ پایانی آن افتاده و ‹نِبی› شده است که به معنای کتاب و به ویژه کتاب قرآن است}

کوردی: بیرکاری
هر چند که احتمالا واژه ریاضی نیز ریشه غیرتازی و سنسکریت دارد، اما می توان به جای واژه ریاضی از مزداهیک نیز بهره برد که واژه mathematic در انگلیسی هم از ریشه همین واژه است، چون پارسی و انگلیسی هردو جز زبان های هند و اروپایی هستند.
شکنجه سختی به هدر دادن وقت و لی مفید
معنی لغوی ورزش
و
اصطلاحی علم اعداد
و
اصطلاحی علم اعداد
علم محاسبه کردن
برابر نهاد واژه <<ریاضی>> می توان از واژه درخور << مزداهیک>> بهره برد. برگرفته از واژگان دکتر شمس الدین ادیب سلطانی در نسک <<منطق بنیادهای="" نگریک="">>منطق>ریاضی>
مزداهیک برابر mathematics
ورز اندیشی
ویرایش اندیشه
دانش مزداهیک، پیشنهاد دکتر حیدری ملایری برای علم ریاضی
.
ریاضی
ریازی←ریاضی به معنای ردیف کردن - شماره بندی - یکخط کردن - چینش چیزها و همریشه با واژگان ریئاز raiwaz در پیشا - آلمانی و ریاد ряд در روسی و reiat وRhes در ولزی و row در انگلیسی است.
raiwaz=number of houses in a line.
... [مشاهده متن کامل]
*Rhes is just a linear alignment, such as a row of houses or bricks, or a sequence such as of names or words or numbers spoken one after the other.
همانطور که در سرگذشت لغت reckon دیده میشود این لغت امروزه در معنای محاسبه calculate - compute به کار میرود ولی در اصل به معنای یکخط/ردیف کردن است زیراreǵ - ریشه این لغت در زبانهای گروه PIE به معنای straighten direct ثبت شده است.
چنین مینماید که لغت ریازی رپت ( ربط ) داشته باشد به ستاکهای ایرانی ریخستن rr�xistin - ریز ( رئیزیدن ) که در کوردستان در معنای یکخط کردن یکراست کردن به کار میروند. بدینسان روشن میشود که لغت ریازی که عرب آنرا ریاضی مینویسد هیچ رپتی به واژه ریاضت ندارد.
*پیرس:
English to Welsh Lexicon
ریاضی
ریازی←ریاضی به معنای ردیف کردن - شماره بندی - یکخط کردن - چینش چیزها و همریشه با واژگان ریئاز raiwaz در پیشا - آلمانی و ریاد ряд در روسی و reiat وRhes در ولزی و row در انگلیسی است.
... [مشاهده متن کامل]
همانطور که در سرگذشت لغت reckon دیده میشود این لغت امروزه در معنای محاسبه calculate - compute به کار میرود ولی در اصل به معنای یکخط/ردیف کردن است زیراreǵ - ریشه این لغت در زبانهای گروه PIE به معنای straighten direct ثبت شده است.
چنین مینماید که لغت ریازی رپت ( ربط ) داشته باشد به ستاکهای ایرانی ریخستن rr�xistin - ریز ( رئیزیدن ) که در کوردستان در معنای یکخط کردن یکراست کردن به کار میروند. بدینسان روشن میشود که لغت ریازی که عرب آنرا ریاضی مینویسد هیچ رپتی به واژه ریاضت ندارد.
*پیرس:
.
ریاضی،
واژه ریازی که عرب آنرا ریاضی مینویسد به معنای اندازه گیری مقدارها و یا نوشتن عددها روی کاغذ و انجام عملیات حساب بر روی آنهاست که در سنسکریت به شکل राशि rAzi ثبت شده است.
rAzi राशि=sum the figures put down
... [مشاهده متن کامل]
بدینسان روشن میشود که لغت ریازی←ریاضی هیچ رپتی به واژه عربی ریاضت به معنای سختی کشیدن و ورزش کردن ندارد.
ریاضی
واژه ریاضی اَرَبیده واژه پارسی : رآی آزی است
رآی آزی : رآی به مینه راست ، آراستن ، ویراستن ، پیراستن با پیشوند های گوناگون که همگی از ستاک رای و راست برساخته شده اند و به اربی : نظم گفته میشود .
... [مشاهده متن کامل]
آز : این پسوند به مینه ی فراوان و بسیار است
روی هم : دانش راستن و راییدن شماره های بیکران
واژه ریاضی اَرَبیده واژه پارسی : رآی آزی است
رآی آزی : رآی به مینه راست ، آراستن ، ویراستن ، پیراستن با پیشوند های گوناگون که همگی از ستاک رای و راست برساخته شده اند و به اربی : نظم گفته میشود .
... [مشاهده متن کامل]
آز : این پسوند به مینه ی فراوان و بسیار است
روی هم : دانش راستن و راییدن شماره های بیکران
ریاضیات یاریاضی_ اِنگارِش_مَزداهیک را بیش تر دانش بررسی کمیت ها و ساختارها و فضا و دگرگونی ( تغییر ) تعریف می کنند.
همچنین ریاضی، دانشی است که در آن با استدلال منطقی از اصول و تعریف ها به نتایج دقیق و جدیدی رسیدن است.
همچنین ریاضی، دانشی است که در آن با استدلال منطقی از اصول و تعریف ها به نتایج دقیق و جدیدی رسیدن است.
اشمارگاه
واژه ی اربی شده ی ریازی ریشه در سنسکریت دارد که ارب آنرا ریاضی می نویسد
پردازشان ، پردازان
ریاضی. یعنی حل مسائل ( حساب ) ؛جبر و معادلات؛تجزیه اعداد مرکب؛مشخص کردن مختوم یا گنگ بودن اعداد کسری و اعشاری؛اثبات و استدلال در مثلثات و اشکال هندسی و. . . . ( متشکل از اینها ) . مبحث ریاضیات از فیزیک جداست! ( به عبارتی:فیزیک و ریاضی همانند خواهر و برادرند )
واژه" ورزندگ " از بن ورزیدن پارسی بجای " ریاضی " و " ورزندگی" بجای" ریاضت" پیشنهاد می گردد.
ورزندگر= ریاضی دان
چیستاهای ورزندگ = علوم ریاضی
ورزندگر= ریاضی دان
چیستاهای ورزندگ = علوم ریاضی
ورزشکار
این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى آن از برابرهاى پارسى آن که اینها هستند بهره جویید: مَر Mar ( پهلوى: ریاضى ، دانش شمارگان - همریشه با واژه Math - Mathematics در انگلیسى ) ، هَمَر Hamar ( پهلوى: ریاضى ، حساب ) ، اَدْمر Admar ( پهلوى: ریاضى ، حساب و
... [مشاهده متن کامل]
کتاب ) ، اُشمار Oshmar ( پهلوى : ریاضى ، حساب ، عدد ) ، آمارش Amaresh ( پهلوى: آماریشْنْ : ریاضى ، محاسبه ، آمارگیرى )
... [مشاهده متن کامل]
کتاب ) ، اُشمار Oshmar ( پهلوى : ریاضى ، حساب ، عدد ) ، آمارش Amaresh ( پهلوى: آماریشْنْ : ریاضى ، محاسبه ، آمارگیرى )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)