archduke
دوک دیس
spindly
دوک ره
having two beakirons
دوک ریس
spinner
دوک سره
whorl
دوک مانند
fusiform, spindle
دوک نشین
duchy, dukedom
دوک واره
airfoil
فارسی به انگلیسی
دوک دیس
دوک ره
دوک ریس
دوک سره
دوک مانند
دوک نشین
دوک واره
مترادف ها
دوک، لقب موروثی اعیان انگلیس
دوک، دوک نخ ریسی، هر چیزی شبیه دوک، دسته کوک ساعت، رقاصک ساعت
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
دوک:مِغزل. دَراره. چوب پشم ریسی. مجازاًلاغر ومردنی
نمونه:برای چی خودت را کرده ای یک دوک ( کلیدر. ج۹ص۲۳۷۳ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:برای چی خودت را کرده ای یک دوک ( کلیدر. ج۹ص۲۳۷۳ )
محمدجعفر نقوی
دوک به معنی ما ایرانیها دوک نخ میگویم دوک نخ را بده ما به دوک نخ دوک میگویم
" دوک "�با معادل مؤنث "� دوشس�" یکی از لقب های مهم اشرافی و سلطنتی اروپایی است. به منطقهٔ حکومتی دوک، �دوک نشین �گفته می شود. این واژه از ریشه واژه ی �لاتین �dux� و به معنای فرمانده است.
در میان �لقب های پادشاهی بریتانیا، دوک از بالاترین و مهم ترین درجات، برای مردان است. اگر دوک، به عنوان مثال هم چنین شاهزاده، عضو ارتش، سفیر یا روحانی باشد، رتبه اش قبل از لقبش گفته می شود به عنوان مثال:�ارتشبد� والاحضرت �شاهزاده ادوارد، دوک کنت.
... [مشاهده متن کامل]
در ایران و ترکیه قبل از حمله مغول افرادی که چنین اختیاراتی داشتند، �امیر�نامیده می شدند، ولی بعد از آن این لقب به شکل عملی از میان رفت.
در میان �لقب های پادشاهی بریتانیا، دوک از بالاترین و مهم ترین درجات، برای مردان است. اگر دوک، به عنوان مثال هم چنین شاهزاده، عضو ارتش، سفیر یا روحانی باشد، رتبه اش قبل از لقبش گفته می شود به عنوان مثال:�ارتشبد� والاحضرت �شاهزاده ادوارد، دوک کنت.
... [مشاهده متن کامل]
در ایران و ترکیه قبل از حمله مغول افرادی که چنین اختیاراتی داشتند، �امیر�نامیده می شدند، ولی بعد از آن این لقب به شکل عملی از میان رفت.
شبک
دوک = برامده یا جلو آمده
که شباهت زیادی به نوک یا تک ( به مازندرانی = بخش جلویی دهان ) یا داکی = اردک ) = نوک دار
توک یا تاک ( درخت تاک ) را بدین جهت گفتند همچون رونده جلو میرود
و بدین جهت به تکاوران تاکاور گفتند چون جلو رونده هستند
... [مشاهده متن کامل]
پس در همه رو توک یا تاک یا دوک یا داکی به مانای جلو رونده یا جلو آمده است
آن جنس تک می باشد = آن چیز جلوآمده ( برجسته ) می باشد = با کیفیت
در زبان مازندرانی به دوک سوال پیشانی جلو آمده ها میگویند
در زبان فارسی به رزمنده های قراول تکاور = تک میگویند = تکیدن = توکیدن = دوکیدن
به سر شاخه تکیده = به سر شاخه توکیده
که شباهت زیادی به نوک یا تک ( به مازندرانی = بخش جلویی دهان ) یا داکی = اردک ) = نوک دار
توک یا تاک ( درخت تاک ) را بدین جهت گفتند همچون رونده جلو میرود
و بدین جهت به تکاوران تاکاور گفتند چون جلو رونده هستند
... [مشاهده متن کامل]
پس در همه رو توک یا تاک یا دوک یا داکی به مانای جلو رونده یا جلو آمده است
آن جنس تک می باشد = آن چیز جلوآمده ( برجسته ) می باشد = با کیفیت
در زبان مازندرانی به دوک سوال پیشانی جلو آمده ها میگویند
در زبان فارسی به رزمنده های قراول تکاور = تک میگویند = تکیدن = توکیدن = دوکیدن
به سر شاخه تکیده = به سر شاخه توکیده
دوک : سخت نهیف و لاغر
فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک / چگونه بار امانت نشانده اند به دوشم
فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک / چگونه بار امانت نشانده اند به دوشم
دوک:یکی از القاب اشراف اروپا.
وسیلۀ نخ ریسی سنتی
دوک در متطقه بم و اطراف به معنی کلوخ بزرگ میباشد
روستایی در قائمشهر با مردم مهربان و خونگرم
این واژه در منطقه بم و نرماشیر به معنی کلوخ بزرگ میباشد
دوک . ( مازنی ) ، گام گرفتن تند، بریخت نیمه دویدن رفتن. "سیو تیکا دوک کشنه"، "سیاه تیکا ( پرنده وحشی است ) دوک میره "
دوک. ( ا. فر. ) . لقبی است اشراف دوره نظام فئودالی فرانسه را که به کسانی داده می شد که پائین تر از شاهزادگان جای می گرفتند. همسر اینان را دوشس و قلمروشان را دوک نشین می گفتند. از ریشه لاتینی dux به معنی سالار و فرمانده .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)