دور کردن


    banish
    scat

فارسی به انگلیسی

دور کردن حریف با مشت جلو اورده
stiff-arm

مترادف ها

banish (فعل)
تبعید کردن، دور کردن، طرد کردن، اخراج بلد کردن

abduct (فعل)
ربودن، دزدیدن، دور کردن، ادم دزدیدن، سرقت کردن، از مرکز بدن دور کردن

remove (فعل)
دور کردن، بردن، برطرف کردن، حمل کردن، رفع کردن، زدودن، برداشتن، عزل کردن، بلند کردن، برچیدن، برداشت کردن، از جا برداشتن

distance (فعل)
دور کردن، دورنگاه داشتن، پشت سرگذاشتن

dispossess (فعل)
رها کردن، دور کردن، محروم کردن، بیرون کردن، بی بهره کردن، از تصرف محروم کردن، خلع ید کردن

estrange (فعل)
دور کردن، بیگانه کردن، دلسرد کردن

oust (فعل)
دور کردن، اخراج کردن، بر کنار کردن

parry (فعل)
دور کردن، طفره رفتن

پیشنهاد کاربران

واراندن . [ دَ ] ( مص مرکب ) دفع کردن . دور کردن . بازراندن . ( ناظم الاطباء ) . بازداشتن . ( مؤلف ) :
عاذلانشان از وغا واراندند
تا چنین حیز ومخنث ماندند.
مولوی ( مثنوی دفتر سوم ص 580 سطر 4066 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

|| تعاقب کردن . || کِشتن . زراعت کردن . || برابر و هموار کردن . ( ناظم الاطباء ) . ذَب ّ، واراندن و پژمریدن نبات .

از سر واکردن ؛ دور کردن بلطایف الحیل . ( آنندراج )
push away
پس راندن
راندن . . . . . رمیدن . . . . . طرد کردن . . . دفع کردن . . . . . . .
take away
متواری ساختن ( شدن )
( دور ) راندن
تاراندن
نفی