twinge (فعل)
تیر کشیدن، دور زدن، پیچیدن، درد کشیدن
round (فعل)
گرد کردن، دور زدن، کامل کردن، بیخرده کردن
circle (فعل)
احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن
skirt (فعل)
احاطه کردن، دور زدن، دامن دوختن، دامن دار کردن، حاشیه گذاشتن به، از کنار چیزی رد شدن
environ (فعل)
محاصره کردن، احاطه کردن، دور زدن، دور کسی یا چیزی را گرفتن
orbit (فعل)
دور زدن، به دور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن
revolve (فعل)
تغییر کردن، دور زدن، گردش کردن، سیر کردن، چرخیدن، گردیدن
recur (فعل)
دور زدن، عود کردن، تکرار شدن، باز رخدادن
compass (فعل)
درک کردن، محدود کردن، دور زدن، محصور کردن، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، مدار چیزی را کامل نمودن، جهت کردن، با قطب نما تعیین کردن
perambulate (فعل)
دور زدن، پیمودن، گردش کردن در
wamble (فعل)
دور زدن، چرخ خوردن، احساس تهوع کردن، دور چرخاندن
send round (فعل)
دور زدن