دوباره

/dobAre/

    again
    once more
    second
    afresh
    anew
    re-
    over
    encore

فارسی به انگلیسی

دوباره ارزیابی کردن
reappraise, revalue

دوباره استعمال کردن
reuse

دوباره اشغال کردن
resume

دوباره اطمینان دادن
reassure

دوباره اماده شدن
rally

دوباره اماده کردن
rally

دوباره امتحان کردن
re-examine, reexamine

دوباره اموزش دادن
re-educate, reeducate

دوباره انجام دادن
duplicate, redo, repeat, rework

دوباره ایجاد کردن
reproduce

دوباره باز کردن
reopen

دوباره بر زدن
reshuffle

دوباره برنامه ریزی کردن
reschedule

دوباره به دست اوردن
recapture, regain, retake, retrieve, resume, recoup, recuperate

دوباره به دست نیاوردنی
irrecoverable

دوباره به سطح امدن
resurface

دوباره به شکل اول خود باز گرداندن
reconvert

دوباره به شکل اول خود بازگشتن
reconvert

دوباره به عقیده خود باز گرداندن
reconvert

دوباره به عقیده خود بازگشتن
reconvert

مترادف ها

bis (اسم)
دوباره

afresh (قید)
از نو، دوباره

again (قید)
از نو، دوباره، پس، باز هم، باز، دیگر، مجددا، نیز، یکبار دیگر، مکرر، دگربار، بعلاوه، از طرف دیگر

anew (قید)
از نو، دوباره، از سر، بطرز نوین

پیشنهاد کاربران

" زیِ دوباره ":عمرِ دوباره.
ازسر
باز
مجدّد
بازپس. [ پ َ ] ( ق مرکب )
باز. بعد. ( آنندراج ) . پس ازین. من بعد. ( ناظم الاطباء ) . دوباره :
سخن گرچه دلبند و شیرین بود
سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو یکبار گفتی مگو بازپس
که حلوا چو یکبار خوردند بس.
سعدی ( گلستان ) .
دو مرتبه
از نو
از سر. [ اَ س َ ] ( حرف اضافه اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون . . . فرموده است تا اندازه ٔ زمین از سر آزموده آید. ( التفهیم ) .
درخت خشک گشته تر شد از سر
...
[مشاهده متن کامل]

گل صدبرگ و نسرین آمدش بر.
( ویس و رامین ) .
پس از سر یکی بزم کردند باز
ببازیگری می ده و چنگ ساز.
اسدی .
هرگز بجهان دید کسی غم چو غم من
کز سر شودم تازه چو گویم بسر آمد.
مسعودسعد.

once again
دگربار

ازنو، مجدد، مجدداً، مکرراً
برای نشان دادن چیزی یا اتفاقی که تکرار می شود ، چیزی که مجدداً تکرار شده باشه ، از نو ، باز ، یک بار دیگر
دگرباره
مکرر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس