دوام

/davAm/

    durability
    fixity
    permanence
    strength
    staying power

فارسی به انگلیسی

دوام اوردن
abide, continue, endure, exist, last, live, persist, survive, withstand, scrape, stay

دوام پذیر
viable

دوام تایر اتومبیل بر حسب مایل
mileage

دوام داشتن
continue, last, wear

دوام در فروشگاه
shelf life

دوام ندارد
it does not wear(or last) long

دوام کردن
withstand

مترادف ها

abidance (اسم)
رفتار بر طبق توافق، ایستادگی، دوام، ثبات قدم

persistence (اسم)
ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت

durability (اسم)
دوام، پایداری، ماندگاری، پایایی، بقاء، دیرپایی

permanence (اسم)
دوام، بقاء

life (اسم)
دوام، عمر، جان، حیات، مدت، زندگی، زیست، دوران زندگی، حبس ابد، رمق

strength (اسم)
دوام، توانایی، قوت، پا، استحکام، نیرو، زور، قوه

substance (اسم)
دوام، خلاصه، ماده، جوهر، استحکام، جسم، جنس، مفهوم، مفاد، ذات، شیی، ماده اصلی

continuity (اسم)
دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار

subsistence (اسم)
دوام، مدد معاش، سر سختی، زیست، نگاهداری، معاش، اعاشه، گذران، امرار معاش، وسیله معیشت

continuance (اسم)
دوام، مداومت، ادامه، تناوب بدون انقطاع

solidity (اسم)
دوام، سختی، استحکام، استواری، ضخامت، سفتی، محکمی، جمود

persistency (اسم)
دوام، ابرام، اصرار، پافشاری، سماجت

perdurability (اسم)
دوام، ماندگاری

perpetuity (اسم)
دوام، ابد، پایایی، بقاء، جاودانی

permanency (اسم)
دوام، ثبات، پایداری، ترتیب همیشگی، قرار دائمی

پیشنهاد کاربران

دوام. [ دَ ] ( ع اِمص ) پایداری. ثبات. پایندگی. پیوستگی. ( یادداشت مؤلف ) . همیشگی. ( آنندراج ) ( السامی فی الاسامی ) ( دهار ) :
این کمال ملک او جوید به سعد از اختران
وآن دوام عمر او خواهد به خیر از کردگار.
...
[مشاهده متن کامل]

منوچهری.
وام جهان است ترا عمر تو
وام جهان بر تو نماند دوام.
ناصرخسرو.
دل بر تمام توختن وام سخت کن
با این دو وام دار ترا کی رسد دوام.
ناصرخسرو.
بقاء ذات تو به دوام تناسل ما متعلق است. ( کلیله و دمنه ) . و رهینه دوام ملک در ضمن آن بدست آید. ( کلیله و دمنه ) . و دوام فواید آن هر چه پاینده تر دست دهد. ( کلیله و دمنه ) . بقاء کافه وحوش به دوام عمر ملک بسته است. ( کلیله و دمنه ) .
چو آب و روغن از هم جداست خصم و حیات
چو شیر و می بهم آمیخته ست ملک و دوام.
خاقانی.
فراخ بال کند عدل تنگ قافیه را
چنانکه چرخ ردیف دوام او زیبد.
خاقانی.
یا رب دوام عمر دهش تا به قهر و لطف
بد خواه را جزا دهد و نیکخواه را.
سعدی.
دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی.
حافظ.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
حافظ.
- بادوام ( درتداول عامه ) ؛ که دیر کهنه و فرسوده و پاره شود. ( یادداشت مؤلف ) . مقابل بی دوام. صفتی برای اشیاء، خاصه پارچه را که دیر فرسوده شود.
- بدوام ؛ همیشه و دایم. بالاتصال. متصلاً. لاینقطع :
بیار ساقی دریای مشرق و مغرب
که دیر مست شود هرکه می خورد بدوام.
منبع. لغت نامه دهخدا

تاب آوری
جناب ایرزاد درود / آیا شما با این نمونه تحلیل هم روبرو شدید ؟؟ با من همراه باشید با ریشه یابی دوام.
قوام / مقاومت / قیم / قیامت و . . . از کاربن ق. و. م آمده قوم یک سه واجی شده از قُم بوده و قُم همانیست که در کُم / کمان / کَم / خَم / خُم و خمار و خمیر و . . . داریم یعنی همه حالات گفته شده حتی کمان نیز به انعطاف و خمیدگی و تاب و توان اشاره دارد یعنی باید قوام مینای تاب / تحمل و منعطف بودن را بدهد که میدهد پس این اثبات همه ریشه های ساخته شده از قُم ( هر چند گنب / گُم / قمقمه و . . . هم هستند که قید نشدند و همه نشان از همان میناور ( معانی ) را دارند. یعنی ریشه اصلی گنب بوده که همانند انب ( انباشتن و انبار ) که به واژه هم تبدیل شده => گُنب به گُم تبدیل شد.
...
[مشاهده متن کامل]

خب با این کال و حساب آیا میتوان گفت چون قوام را اینگونه ریشه یابی کردید پس دوام هم که شباهت به آن دارد و باید از د. و. م آمده باشد و پشتبندش باید بگویید دوم همان دُم است؟؟؟ خب پاسخ روشن است بله
دُم - - > دنب بوده و در دنبال / دَم ( دمیدن ) / دنبه ( چربی ایی که در بخش دانباله گوسفندان جای دارد ) / دِنبِل ( به زبان مازندرانی یعنی دنباله دار = چاق ) / حتی دَنبِل ورزشی هم اشاره به چیز چاق و دنباله دارد دارد ) دیده میشود یعنی از پی چیزی آمدن ؛ یعنی تداوم داشتن و مداومت ؛ خب ایا دوام نشان از تداوم و مداومت داشتن نیست؟؟؟ پس ریشه دوم از دم و دنب آمده که ایرانیست. . . .
لایک فراموش نشه .

واژه دوام
معادل ابجد 51
تعداد حروف 4
تلفظ davām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( دَ ) [ ع . ] ( اِمص . )
آواشناسی davAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
ماندگاری
مناعت
پافشاری
دَوام
این واژه ای پارسی است که به اربی رفته و واژه های دیگری مانند : تداوم ، ادامه ، مداومت . . . از آن ساخته شده است.
دَوام : دَو - آم
دَو : ریشه ی کارواژه ی دَویدن است
- آم : پسوند نام ساز است
روی هم رفته کاری که همواره در دَوِش و اَرکِش ( حرکت ) است و دنباله دار
ماندنی
ایستادگی_مقاومت
Solidity
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)