دو

/dav/

    ambi-
    di-
    twin
    two
    run
    race
    do
    track

فارسی به انگلیسی

دو اتشه
born-again, die-hard, diehard, fierce, hard-core, hidebound, proper, strong, overheated, superheated, double, distilled, browned over-fervent, ardent, double-distilled, browned, full-bloodedhearty

دو ارزشی
divalent

دو اهسته
dogtrot

دو با قدم اهسته
jogging, jog

دو بار در هر
bi-, bi-

دو بافتی
double-knit

دو بامانع
steeplechase

دو بخش سازی
dichotomy

دو بخش کردن
bisect

دو بخشی
bipartite, bi-, binomial, twofold

دو برابر کردن
double, duplicate, reduplicate

دو به هم زن
mischief-maker

دو به هم زنی
mischief-making

دو بهم زنی کردن
tattle

دو پا را در یک کفش کردن
insistence
insist

دو پای اسب را بهم بستن
hobble

دو پشته
double, tandem

دو پهلو
double-edged, two-sided, two-edged, left-handed, double-barreled, two-edged, ambiguous, backhanded, equivocal, vague, evasive, equivocal(ly)

دو پهلو برابر
isosceles

دو پهلو گویی
equivocation, double talk
doublespeak

مترادف ها

twain (صفت)
دو

two ()
دو

پیشنهاد کاربران

اینک زمان آن رسیده است که سرایندگان سرود دوبند، دوبنده یادوبندی ودوبندانه ء با بند گردان و بند پویان در یک سرود را باهم بسرایند که یک سرود بند گردان و بند پویان را با هم داشته باشد.
اینکه در زبان لری و لکی به کسی ( قدو ) گفته شود شاید به چم قطع دوغ باشد چون در کهن همهء مردم دوغ داشته اند و اگر تژگاهی و تژگاهایی دوغ را ازدست داده اند سخت بوده و کم کم وبه روند ( قدو ) نامگذاری شده اند.
لری بختیاری
دووَی:۲
دوغ لری فارسی بی ( غ ) است.
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دودودودودو
دو چیزِ نانما هستند که کار هر کسی نیستند ؛
۱_سیاست.
۲_رازوری.
سیاست سیا سیا نشان دادن است.
رازوری سفید سفید درون بودن است.
در زبان لری بختیاری به معنی میدان هست
دو، دوگه
در دو عالم زندگی میکنیم: عالم أرباب وعالم گوسفندها!
دُو تلفظ کلمه do.
با dou , dew , due . . . تفاوتی دارد. دقّت کن.
دو dow
دویدن برای مسابقه ، نوبت بازی که داو هم میگن ، در گویش شهربابکی وقتی میگن دو دشتشون هست یعنی میدان بازی ونوبت بازی دستشون هست ، بازی ممکنه اجتماعی ویا سیاسی هم باشه
ریشه ی واژه #دو و #دویدن در فارسی ✅
از توو - tov ترکیست ومعنی آن سرعت است آن هم از بن نزدیک تپمک و اصلی تر از آن تاخماق است.
واژه ی توولاماق هم بسیار استفاده میشود
به صورت دو و دویدن وارد فارسی شده است گویند که سومریست.
واژه ی " دو " با واژه های Two در انگلیسی ، dois در زبان پرتغالی ، To دانمارکی ، Deux فرانسوی ، لاتین duo ، هلندی Twee ، یونانیDyo و. . . سنجیدنی است . نمونه ی بارز آن واژه dual به معنی دوگانه در زبان انگلیسی است.
در گویش تاتی دو ( Doo ) به دوغ گفته میشود.
اثنان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)