دندان

/dandAn/

    tooth
    grinder

فارسی به انگلیسی

دندان اسیاب
grinder, molar

دندان افریز
toothpick

دندان به هم ساییدن
grate

دندان به هم فشردن
grit

دندان به هم کوفتن
gnash

دندان پاک کن
dentifrice

دندان پایا
permanent tooth

دندان پزشک
dentist, doctor

دندان پزشکی
dentistry

دندان پیش اسیا
premolar

دندان پیشین
incisor

دندان پیل
ivory

دندان دائمی
permanent tooth

دندان دراز
tusk, extended, lengthy, linear, livelong

دندان دراوردن
cut
teethe

دندان درد
toothache, suffering, torment

دندان دو راسی
bicuspid

دندان زدن
nibble, to bite with the teeth

دندان ساز
dentist

دندان سازی
dental surgery, dentistry, dentistry, dental surgery

مترادف ها

gam (اسم)
دهان، دندان

tooth (اسم)
نیش، دندانه، دندان

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
دِندُو:دندان
شیری
دندان درندگان=یشک
هزبر ار چه چیره بود روز جنگ
چگونه کند جنگ بی یشک و چنگ
دَندان: واژه اوستایی آن: dantăno
دَنت: خورنده ( اوستایی: dhāte، hathra )
نمونه: دَد: حیوان دارای دندان های تیز و بُرّنده
وَندیداد - فرگرد دوم، بخش29:
29. ma athra frakavo ma apakavo ma apavayo ma haredhish ma driwish ma daiwish ma kasvish ma vizbarish ma "vimito - dantano" ma paeso yo vitereto - tanush madha - cim anyam daxshtanam yoi henti angrahe mainyeush daxshtem mashyaishca paiti nidhatem.
...
[مشاهده متن کامل]

29. هیچ قوزداری وجود نخواهد داشت، هیچ کس به جلو برآمده نخواهد شد.
نه ناتوان، نه دیوانه، نه بدخواه، نه دروغگو؛نه کسی کینه توز، نه حسود. نه کسی که "دندان پوسیده" داشته باشد، نه جذامی؛ نمی تواند به آنجا برود.

منابع• http://www.avesta.org/vendidad/vd2sbe.htm
کردی جنوبی لهجه کرمانشاهی و کلهری: دییان dīyān
کردی جنوبی لهجه ایلامی: دِگان degān ، دِیان deyān
واژه دندان
معادل ابجد 109
تعداد حروف 5
تلفظ dandān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dandān] ( زیست شناسی )
مختصات ( کشیدن )
آواشناسی dandAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ بزرگ سخن
اسنان
دندان پریش، دندان حساس به نوشیدنی سردو
خوراکی های.
دندان فلیو، دندان مصنوعی، تعویضی، فایده ای.
دندروب دندروپ، دنروب، مسواک.
خوشاب سی ؛ سی خوشاب. کنایه از سی دندان. ( یادداشت مؤلف ) :
دریغ آن گل و مشک و خوشاب سی
همان تیغ برّنده پارسی.
فردوسی.
دندان پر کردن : [عامیانه، اصطلاح] ترمیم دندان آسیب دیده.
دندان و دندون.
دن دان
دن، آواز و صدا
دان یا دون، جایگاه، مکان، ظرف است مثل قلمدان به معنی جای قلم است.
داندان جایگاه آواها و صدا ها است.
بسی مایه تعجب است که در زبان فارسی تعداد ۳۲ حرف داریم و تعداد دندانها نیز ۳۲ است گویی هر دندان وظیفه ادای یک حرف را دارد.
دندان :
واژه ی دندان با واژه های Diente در اسپانیایی، dentist انگلیسی، Dente ایتالیایی، Diş ترکی ، فرانسوی Dent ، هندی ( दांत ( daant ، یونانیDonti و. . . سنجیدنی است.
واژه DENT ریشه فارسی سانسکریت دارد دنت در همه زبان های اروپایی به معنی دندان هست دنتیست یعنی دندان پزشک . دنده به معنی استخوان دنده نیز از همین ریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس