ivory
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
دن براون نویسنده ی کتاب راز های داوینچی
شب سیاه و چرخ تیره من چو مور
گرد گردان اندر این پر قیر دن
ناصر
گرد گردان اندر این پر قیر دن
ناصر
خم بزرگ شراب
به میخانه در سنگ بر دن زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند
به میخانه در سنگ بر دن زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند
طراوت
دن بچم نشاط است هر نشاطی - ستاک دنیدن است و دنان انست که نشاط کند برای همین رودکی و منوچهری انرا بچم جنگ اورده اند و داد و فریاد و به نشاط رفتن را نیز دنیدن گویند
روز جستن تازیان همچون نوند
روز دن چون شصت ساله سودمند.
... [مشاهده متن کامل]
رودکی
گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجو
روز جِدّ و روز هزل و روز کلک و روز دن.
منوچهری
یوزجست و رنگ خیز وگرگ پوی و غرم تک
ببرجه ، آهودو و روباه حیله ، گوردن.
منوچهری
بارولایت بنه از گاه خویش
نیز بدین شغل میاز و مدن.
کسایی.
بر گل همی نشینی و بر گل همی خوری
بر خم همی خرامی و بر دن همی دنی.
منوچهری.
همه ساله دل دلبر همی بر
همه ماهه به گرد دن همی دن.
منوچهری.
دام به راهت بر است شو تو چو آهو
زین سوی و زآن سو گیا همی خور و می دن.
ناصرخسرو.
ای شده مشغول به ناکردنی
گرد جهان بیهده تا کی دنی.
ناصرخسرو.
ای دنیده همچو خون کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد خورد گرد دن مدن
طوطی میان باغ دنان و کشی کنان
چنگش چو برگ سوسن و پرّش چو برگ نی.
منوچهری.
اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشد
زبهر خر نمی گردد به نیسان دشت چون بستان.
ناصرخسرو.
ای همه ساله دنان به گرد دنان در
من نه به گرد دنانم و نه دنانم.
ناصرخسرو.
و رجوع به دنیدن شود.
- دمان و دنان ؛ شتابان و خرامان. روان تند و آهسته :
چو در سبزه دید اسب را دشتبان
گشاده زبان شد دمان و دنان.
فردوسی.
پس اندر سپاه منوچهرشاه
دمان و دنان برگرفتند راه.
فردوسی.
بیفتاد و برگشت از او بادپای
همی شد دمان و دنان باز جای.
فردوسی.
روز جستن تازیان همچون نوند
روز دن چون شصت ساله سودمند.
... [مشاهده متن کامل]
رودکی
گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجو
روز جِدّ و روز هزل و روز کلک و روز دن.
منوچهری
یوزجست و رنگ خیز وگرگ پوی و غرم تک
ببرجه ، آهودو و روباه حیله ، گوردن.
منوچهری
بارولایت بنه از گاه خویش
نیز بدین شغل میاز و مدن.
کسایی.
بر گل همی نشینی و بر گل همی خوری
بر خم همی خرامی و بر دن همی دنی.
منوچهری.
همه ساله دل دلبر همی بر
همه ماهه به گرد دن همی دن.
منوچهری.
دام به راهت بر است شو تو چو آهو
زین سوی و زآن سو گیا همی خور و می دن.
ناصرخسرو.
ای شده مشغول به ناکردنی
گرد جهان بیهده تا کی دنی.
ناصرخسرو.
ای دنیده همچو خون کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد خورد گرد دن مدن
طوطی میان باغ دنان و کشی کنان
چنگش چو برگ سوسن و پرّش چو برگ نی.
منوچهری.
اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشد
زبهر خر نمی گردد به نیسان دشت چون بستان.
ناصرخسرو.
ای همه ساله دنان به گرد دنان در
من نه به گرد دنانم و نه دنانم.
ناصرخسرو.
و رجوع به دنیدن شود.
- دمان و دنان ؛ شتابان و خرامان. روان تند و آهسته :
چو در سبزه دید اسب را دشتبان
گشاده زبان شد دمان و دنان.
فردوسی.
پس اندر سپاه منوچهرشاه
دمان و دنان برگرفتند راه.
فردوسی.
بیفتاد و برگشت از او بادپای
همی شد دمان و دنان باز جای.
فردوسی.
در این دو سرود رودکی و منوچهری هر دو دن به چم جنگ و کارزار است مگر نمی نگرید که نخست از مرد شصت ساله سودمند سخن میگوید و دوم از کلک و دن سخن میگوید کلک و شمشیر
روز جستن تازیان همچون نوند
روز دن چون شصت ساله سودمند.
... [مشاهده متن کامل]
رودکی.
گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجو
روز جِدّ و روز هزل و روز کلک و روز دن.
منوچهری.
روز جستن تازیان همچون نوند
روز دن چون شصت ساله سودمند.
... [مشاهده متن کامل]
رودکی.
گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجو
روز جِدّ و روز هزل و روز کلک و روز دن.
منوچهری.
دن به کسر ( د ) درزبان لری به معنی نوک کوه ستیغ کوه
وقله است ودنا هم شاید ریشه درهمین کلمه داشته وبه قله دنا ( دن ) معروف شده است
وقله است ودنا هم شاید ریشه درهمین کلمه داشته وبه قله دنا ( دن ) معروف شده است
نام پنجمین فرعون مصر در دودمان نخست و نخستین فرعونی است که از عنوان فرعون مصر علیا و سفلا بهره گرفت و خود را در حال بر سر گذاشتن دو تاج سرخ و سفید به تصویر کشید.
کلمه " دَنdan " در ترکی آذری به معنی ( از ) است . مثل : " یِردَن Yer dan " یعنی ( از زمین )
کلمه " دَنdan " در ترکی آذری به معنی ( دانه ) است . مثل : " دَن آلدین Dan aldin " یعنی ( دانه خریدی )
کلمه " دَنdan " در ترکی آذری به معنی ( دانه ) است . مثل : " دَن آلدین Dan aldin " یعنی ( دانه خریدی )