دله

/dale/

    scab
    glutton
    gourmand
    insatiable
    impulsive
    marten
    mean glutton
    pig(gish person)
    wolverine

فارسی به انگلیسی

دله بستن زخم
scab

دله دزد
pilferer, petty thief, lurcher, moocher, pilfere

دله دزدی
pilferage, crib

دله دزدی کردن
pilfer, crib, snitch

دله دله
scabrous

دله گرفته
scabby

دله مانندی
scabbiness

دله ماهی خوار
fisher

مترادف ها

scab (اسم)
خراش، اثر زخم، پوست زخم، دله، جرب، گری، گر، حکه، دلمه بستن زخم

glutton (اسم)
شکم پرست، دله، ادم پر خور

marten (اسم)
دله، سمور

mean glutton (اسم)
دله

پیشنهاد کاربران

1. دَلِه= هرزه، چشم چران، پرخور، شکم پرست، شکمو
2. دَلِه= سارق، دزد، دست کج
[[مثال: دَلِه دزد = دزد ِآماتور = قالپاق دزد]]
3. دَلِه= نوعی جانور ( بزرگترین گونه "راسو" ) که "وُلوُرین" نیز نامیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

[[ راسوی کوچک = قاقُم ]]
4. دَلّهِ = نوعی ظرف ِمکعبی یا استوانه ای [بزرگتر از "پارچ" و کوچکتر از "بشکه" - از جنس پلاستیک یا حلبی] که "پیت" نیز نامیده می گردد.
مانند: دَلِّه پنیر - دَلِّه نفت - دَلِّه آب - دلِّه روغن - وو. . .
5. دَلِّه ( یا دَلِّی ) در زبان تازی ( عربی ) نام نوعی 《ظرف ِقهوه جوش》 از جنس فلزات گوناگون است.
[[تصاویر ، پیوست شده اند]]

دلهدلهدلهدله
خیلی جاها میشه از دله استفاده کرد به عنوان مثال
دله مرد:مردی که هرزه باشد چشم چران باشد
دله کفتر: کفتری که بر روی بوم دیگران بنشیند به هوای خوردن چیزی
در لرستان
دِلَهَ یا دَل=ترسو سگ ماده که توله دارد
سگ دِلَهَ سگی که جرئت حمله ندارد
در لری ( فتح د و کسره ل ) به ظرف ها و قوطی های بزرگ گفته میشه
مانند:دله روغن/دله نفت
پرخور . . . . . اکول . . . .
دله ( فتح دال، کسر لام، سکون ه ) :در گویش کرمانی به سطل شیر فلزی بزرگ دله می گویند.
به سگ ماده میگویند دله ( به زبان کردی ) ولی در اینجا معنی فرق میکنه به معنای طعنه است مثلا فلانی دله شده برای حیوان نیست برای شخص است ۱۰ نفر حرف ایشان را تایید کردید آیا یک خط در این باره خوانده اید همین جو ری نظر ندید
در اصل دله نام یک دختر بغدادی بود در آنجا با یک عیار به نام مختار ازدواج کرد در زمان هارون رشید هرسناک بود مکا ر بود به رسم عیا ری همه را فریب میداد حتی خلیفه را چند بار فریب داد شوهرش را خلیفه به دار
...
[مشاهده متن کامل]
آویخت آخر الامر به خراسان آمد عاشق شخصی شد از آنجا به خوارزم رفت تا آخر عمر ( یازده داستان بسیار جالب دارد )

شخصی که وساطت گری میکند ، همچون نامیه تاریخ :کیه
در مازندران مثلا کسی بخواد بگه بریز تو میگه دِشِن دِله
دله به شخص حریص بی آبرو گفته میشود که توجهی به اطراف ندارد.
سگ ماده ای که تازه زایمان کرده . ( لری )
نوعی راسوی کوچک
به انسان یا حیوانی گفته می شود که نسبت به احسان و شفقت دیگران بدآموزشود.
در اصفهان به یک قوطی فلزی بزرگ میگویند : دله
( مثل آنهائی که در وقت بنائی ، برای روشن کردن آتش ؛ از آن استفاده می کنند )
دله با کسره «د» و «ل»؛ در زبان مازنی ( تاپوری ) به معنای داخل و درون است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس