دلداری

/deldAri/

    comfort
    consolation
    relief
    solace

فارسی به انگلیسی

دلداری دادن
condole, comfort, console, hearten, solace

دلداری دادن به
to console or comfort

دلداری ناپذیر
inconsolable

مترادف ها

consolation (اسم)
خوشی، تسلیت، تسلی، دلداری

پیشنهاد کاربران

تسلی، تسلیت، دلگرمی
حمید رضا مشایخی - اصفهان
دل دار
دار پسوند دارندگی مثل پولدار
دلدار = دلی کسی را صاحب شدن
دلداری = دل همدیگر را بدست اوردن
دلجویی و غمخواری کردن
غمگساری. [ غ َ گ ُ ] ( حامص مرکب ) دفع ملالت و دلتنگی. ( ناظم الاطباء ) . گساردن غم. غمخواری. غمزدایی. دلداری و دلجویی :
هرچند که غمگین بود نخواهد
از پشه خردمند غمگساری.
ناصرخسرو.
غمگساری در ابر میجویم
...
[مشاهده متن کامل]

برق او دید هم نمی شاید.
خاقانی.
در جهان هیچ سینه بیغم نیست
غمگساری ز کیمیا کم نیست.
خاقانی.

تسلی، تسلیت، دلگرمی