to pay the debt of nature, to go the way of all flesh
دعوت داشتن
to be invited
دعوت نامه
letter of invitation, invitation card, invitation, invite
دعوت نشده
unasked, unbidden, uninvited
دعوت کردن
convoke, invite, bid, to invite, to call, to summon
دعوت کردن برای شرکت در جلسه
summon
مترادف ها
call(اسم)
طلب، فریاد، صدا، دعوت، ندا، احضار، بانگ، نامبری
invitation(اسم)
جلب، دعوت، احضار، وعده خواهی، وعده گیری
پیشنهاد کاربران
دعوت ( عربی: دعوة، «فراخوانی» ) به کار دعوت و فراخوانی مردم به اسلام گفته می شود. در گروه های اسلامی خاصی همانند سلفی ها و جماعت اسلامی، دعوت به عنوان یک کنش سیاسی نیز در نظر گرفته می شود. برای این گروه ... [مشاهده متن کامل]
ها، هدف دعوت همچنین ایجاد مهندسی معکوس در آنچه آن ها به عنوان انحطاط اسلام در دوران نوین تصور می کنند، از طریق تبلیغ منظم ایدئولوژی اسلامی و در نهایت امکان ایجاد یک دولت اسلامی، است.
دعوت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی پارتی است: آلاب ālāb.
در گویش لری ممسنی از داوت به جای دعوت استفاده می شود. البته امروزه بیشتر برای دعوت به جشن عروس و داماد استفاده می شود. به طور مثال: ایما امشو داوتیم ( ما امشب دعوتیم )
واژه" نیوِد" یا نیوِت هم ریشه با اینوایت invite انگلیسی دعوت : نیوِد دعوت کردن : نیوِدیدن دعوتنامه : نیوِدنامه همچنین واژه اوستاییِ " آیاس " به ماناک دعوت و درخواست وطلب کردن .
کلمه ( دعأ ) و نیز کلمه ( دعوت ) به معنای معطوف کردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوی چیزی که آن شخص دعوت شده و این کلمه معنائی عمومی تر از کلمه ( ندأ ) دارد، برای اینکه ندأ مختص به باب لفظ و صوت است ... [مشاهده متن کامل]
، ولی دعأ، هم شامل دعوت کردن بوسیله لفظ می شود و هم شامل آنجایی که کسی را با اشاره و یا نامه دعوت کنند، علاوه بر این ، لفظ ندأ مخصوص آنجایی است که طرف را با صدای بلند صدا بزنی ، ولی لفظ دعأ این قید را ندارد، چه با صدای بلند او را بخوانی و چه بیخ گوشی و آهسته دعوتش کنی ، هر دو جورش دعوت است . ( ترجمه تفسیر المیزان )
فراخواست، فراخواستن ( دعوت کردن ) در کنار آمیخته واژه های�فراخوان� و �فراخواندن� که خود تا آنجا که به یاد می آورم؛ سال ها پیش، کاربرد آن را بجای �دعوت� و �دعوت کردن� به واژه نامه ی اینترنتی �دهخدا� پیشنهاد نموده بودم و نمونه ای از آن در پیوند زیر آمده*، کاربرد آمیخته واژه های فراخواست، فراخواستن را نیز بجای �دعوت� و �دعوت کردن� پیشنهاد می کنم که بگمانم از �فراخوان� و �فراخواندن� که آرش هایی دیگر نیز دارد، باریک ترند. ... [مشاهده متن کامل]
* �. . . کلاه خود را به داوری فراخوانید� https://www. behzadbozorgmehr. com/2010/11/blog - post_14. html
خواستن و خواهش
در گفتار لری واژه ی مکیس به مَنای دعوت کردن و تعارف کردن را به کار می برند. در مثل: فلانی را مکیس کرد به خانه اش برود= فلانی را دعوت کرد به خانه اش برود. آب به فلانی مکیس کن = آب به فلانی تعارف کن
دعوت کننده
خوانش
این واژه عربی است و پارسی آن آیاس می باشد که واژه ای اوستایی است