دستورالعمل

/dasturol~amal/

    formula
    guideline
    instructions
    directions
    prescription
    recipe
    process
    rubric

فارسی به انگلیسی

دستورالعمل اداری
brief

دستورالعمل مصرف غذا
diet

مترادف ها

address instruction (اسم)
دستورالعمل

recipe (اسم)
دستورالعمل، دستور خوراک پزی، خوراک دستور

instruction (اسم)
دستورالعمل، راهنمایی، فرمان، اموزش، سفارش

ground rule (اسم)
دستورالعمل، وظیفه اساسی، قاعده و طرز عمل

پیشنهاد کاربران

( رایانش ) فَرْماء [فرمان و ـاء]: دستورالعمل؛ مثلا:
* 🗝️پردازنده های ساده دستورالعمل ها را یکی یکی اجرا می کنند. 🔮پَرْدازالْ های ( پردازنده های ) پایه فَرْماءْها را یکی یکی بِاِجْرَنْد ( اجرا می کنند ) .
...
[مشاهده متن کامل]

عَمَلایْن [عمل و آیین]: آیین عمل ( دستورالعمل ) ؛ مثلا:
* 🗝️کاربر برای نصب کردن نرم افزار، دستورالعمل ها را یکی یکی انجام داد. 🔮کاربر هه برای نَصِبْدَن ( نصب کردن ) نرم افزار هه، عَمَلایْنْ ها را یکی یکی اَنِجْد ( انجام داد ) .
🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/دستورالعمل
راهنمای کاربُرد، راهنمای کاربری، راهنمای کاربر
دستور العمل: دستور واژه ی پارسی است که با العمل عربی آمیخته شده است؛ همتای پارسی این ترکیب پارسی - عربی، اینهاست:
ریسایکار risāykār ( کردی )
سرجیر sarjir ( خراسانی: sarjira )
در برخی موارد، می تونه به معنی راهکار باشه.
The instructions
Manual Guideline Instruction
instruction
قانون
شیوه ی عمل
بخشنامه
از آنجا که از این آمیخته واژه ی عربی، تنها برای کارهای اداری، آیین نامه ای و هنجارین، سود برده شده و می شود، بگمانم کاربرد �بخشنامه� بجای آن از همه ی برابرهای یادشده در بالا و از آن میان برخی پیشنهادهای خوب کاربران و حتا �دستورِ کار� سزاوارتر باشد.
دستورالعمل = کنش نمایه
دستورکار و یا شیوه نامه
اساس نامه
طرز کار
ترتیبات
directive
دستورکارا
دستورکارگان
شیوه نامه
بخشنامه
طرزکار، طریقه فرایند، آیین کار، روش کار، شیوه از پیش تعریف شده انجام کار، روال ، رویه ، طرز عمل روش، روند، پردازه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)