دَریا، بدنه آبی متصل است که دارای آب شور می باشد و ۷۰٫۸ درصد سطح زمین را پوشش می دهد. دریا، آب وهوای زمین را معتدل می کند و نقش مهمی در چرخه آب، چرخه کربن و چرخه نیتروژن دارد. اگرچه از زمان پیشاتاریخ، دریانوردی و اکتشاف در دریا، رواج داشته است. اما مطالعه مدرن علمی در رابطه با دریا ( اقیانوس نگاری ) به طور گسترده به سفر چلنجر بریتانیا در دهه ۱۸۷۰، مربوط می شود. دریا به طور مرسوم به چهار یا پنج بخش بزرگ، تقسیم شده است. مواردی مانند آرام را اقیانوس و مواردی مانند مدیترانه را دریا می گویند. ... [مشاهده متن کامل]
در زبان پهلوی این واژه به ریخت drayâb بوده است. «واژه زرنگ کهن ترین نام سیستان و زاولستان است و در سنگ نوشتهٔ بیستون به گونهٔ زرنگا آمده است. به باور پژوهشگران، زرنگ و زریه که به زبان اوستایی به معنای دریا است، و دریه به فارسی هخامنشی و زریا در زبان پهلوی و دریا به زبان امروزی همه یکی است. » بزرگ ترین دریاهای جهان عبارتند از: دریای مدیترانه، دریای برینگ، دریای کارائیب، دریای اختسک. با توجه به شرایط فعلی رانش قاره ای، نیم کره شمالی اکنون به طور نسبی بین خشکی و دریا تقسیم شده است ( با نسبت ۲:۳ ) اما نیم کره جنوبی به شدت اقیانوسی است ( ۱:۴٫۷ ) . در اقیانوس پهناور، مقدار نمک حدوداً ۳٫۵ درصد جرم آن را تشکیل می دهد، البته این مقدار می تواند در آب های محدود به خشکی، در نزدیکی دهانه رودخانه های بزرگ، یا اعماق زیاد متفاوت باشد. حدود ۸۵ درصد جامدات موجود در آب دریا را سدیم کلرید تشکیل می دهد. جریان های اعماق دریا از اختلاف در دما و میزان نمک حاصل می شوند. جریان های سطحی نیز از اصطکاک موج های تولید شده در اثر وزش باد و جزر و مد پدیدار می شوند. تغییرات سطح آب دریا نیز نتیجه جاذبه ماه و خورشید است. مسیر تمام این ها به وسیله مناطق وسیع سطح آبی و زیر آبی تعیین می شوند، که حاصل حرکت وضعی زمین می باشند ( اثر کوریولیس ) . تغییرات پیشین در سطح دریا فلات قاره، مناطق کم عمق در دریا نزدیک خشکی، را ایجاد کرده اند. این آب های غنی از مواد معدنی سرشار از زندگی اند، که برای انسان ها منابع غذایی قابل توجهی ( در اصل ماهی، ولی همچنین صدف، پستاندار دریایی، جلبک دریایی ) فراهم می کنند، که هم در حیات وحش ماهی گیری می شوند و هم پرورش می یابند. متنوع ترین مناطق در اطراف آب سنگ های مرجانی گرمسیری قرار دارند. زمانی شکار نهنگ در دریا، آزاد و رایج بود، اما کاهش تعداد نهنگ ها موجب ایجاد کنوانسیون بین المللی تنظیم صید نهنگ و در نهایت توقف صید نهنگ شد. اقیانوس نگاری نشان داده است که حیات تنها محدود به آب های سطحی نورگیر نیست: حتی در اعماق و فشار زیاد، مواد معدنی جریان یافته از دریچه های گرمایی از اکوسیسیتم منحصر به فرد خود پشتیبانی می کنند. حیات ممکن است از آن جا آغاز شده باشد، و سفره های میکروبی دریایی به طور عمومی حاصل رویداد بزرگ اکسیژنی جو زمین می باشند؛ هم گیاهان و هم جانوران در ابتدا در دریا فرگشت یافته اند.
منبع. فرهنگ عمید
دریا دره آب دریا بر سرکشیدن ؛ کنایه از خوردن شراب و آب و مانندآن به اقصی الغایت. ( آنندراج ) : به دریا دادن ؛ شستن و غسل کردن. ( ناظم الاطباء ) . دریا خوردن ؛ کنایه از شراب خوردن. ( آنندراج ) : ... [مشاهده متن کامل]
آب خود مأخوذ از شراب است . . نشکند از چشمه کوثر خمار عاشقان تشنه گوهر اگر دریا خورد سیراب نیست. ملاقاسم مشهدی ( از آنندراج ) .
داریا ( زن ) و داریوش ( مرد ) دونام کهن ایرانی است. داریا هم اکنون در روسیه نام دختر است. اصل آن به معنای داریا اهو یا دارنده خوبی است. کلمه دریا هم احتمالا از همین نام آمده. در قدیم آب منشأ برکت بوده ... [مشاهده متن کامل]
است و این واژه به معنای دریا و رود هر دو بوده است. در تمام زبانهای هند و اروپایی پایان � ا� نام زنانه است مانند ( سارا، پائولا، کریستینا، کیانا ) و او یا اوش مردانه . ( پائولو، ریکاردو، کیانوش، داریوش. . . )
داریا یک اسم روسی هم هست. در زبانهای ایرانی و کلا هند و اروپایی � ا� در آخر نشانه زنانه است. مثل سارا، کریستینا، . . . داریا فرم زنانه و داریوش فرم مردانه این نام است. نام قدیم آن داریا اهوو است . � اهو� ... [مشاهده متن کامل]
به معنای پاکی و داریا هم به معنای دارنده. کلا یعنی دارنده پاکی. کلمه دریا هم که معمای دریا و رودخانه هر دو بوده احتمالا از همین نام آمده
نوفل
دریا واژه ای فارسی است که از �درایاب� در زبان فارسی میانه گرفته شده است این واژه با واژه �زرایا� در زبان سانسکریت هم ریشه می باشد .
دریا ( اسپانیایی: El mar ) فیلمی اسپانیایی است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
دریاب ، دره آب دره تورکی و آپ سانسکریت
در افغانستان بمعنای رود است.
زُو
واژه دریا معادل ابجد 215 تعداد حروف 4 تلفظ daryā نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: drayāp] ‹دریاب› ( جغرافیا ) مختصات ( دَ ) [ په . ] ( اِ. ) آواشناسی daryA الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی معین واژگان مترادف و متضاد
دریا یعنی گاهی آرام و بی سر و صدا گاهی در جوش و خروش و ترسناک
خانه ٔ ماهی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آب است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) .
دریا واژه ای پهلوی ( پارسی میانه ساسانی، پارسیک، پارسیگ ) اوستایی آن: برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : tishtrim starem raevantem hvarenanguhantem yazamaide yim apo paitishmarente aremaeshta fratat - caratasca xaya thraot - statasca parshuy ... [مشاهده متن کامل]
"vairyasca" معنی: فدایی ( قربانی ) می دهیم برای تیشتریا ( تیشتر ) ، ستاره درخشان و باشکوه، که آب های ایستاده و آب های جاری و آب های باران و "دریاها ( جویبارها ) " برای او دراز ( گسترده ) است. وایریا ( vāiriiā ) ، ( vairya ) وایر: وار، بار مانند: واران >>> باران یا ( ya ) : پسوند وابستگی اوستایی در متن تیشتریشت اوستا: اسچَه، نامچه ( sca ) : پسوند جمع نسبت و دارندگی اوستایی معنی: دریا، دریاچه، آب های آزاد و راکد
هزارآستین . [ هََ / هَِ ] ( اِ مرکب ) کنایت از دریاست ، چه هر شعبه از آن به منزله ٔ آستینی است . ( برهان ) .
در گفتار لری : دِرو =دِره اُ = دره آب ( بسیار پر کاربرد ) شکاف و دره ی آب پهن، دریاچه، هر شاخه از دریاچه به احتمال زیاد دریا ( دریاب ) همان دره آب بوده است.
دریا
دریا در زبان فاخر لکی دَلیا گفته میشه
دریا ، رود بزرگ
دریا دریا = دروازه جستن، دروازه جویندگی، دروازه زندگی. دریا = مهان ویشنو مهان ویشنو = بیداری بزرگ نو دریا = در، یا در = در، دروازه یا = یاب، یافتن دریا = دریاب دریا = دروازه جویندگی زندگی.
دریا دریا = در، یا در = در، دروازه یا = آب، زندگی دریا = دروازه زندگی. سوریا = ۱۰۰ دروازه زندگی، دروازه ۱۰۰ دریا ( آفتاب/آبتاب. سوریا = ( ۳ ) دروازه زندگی ) ۳ = همان ( ۱۲۰ ) این ( ۱۲۰ ) در زادش ( ۳ ) است. ... [مشاهده متن کامل]
خورشید = دروازه خوبی هستی. مادر = دروازه روان/روح پدر = دور از در برادر = به راه و در ( پایدو مادر ) و یا نگهدار خانه. واژه گان که در خود ( ور ) دارند کهن ترین واژه گان میباشند وز دوره ( سوریا ) هستند. دریا = دروازه زندگی
دریا اسم دختر منم هست ویعنی اگاه بر همه چی ذات حقیقت باهوش و مثل اسمش یا خیلی ارومه یا خیلی شیطون بازی در میاره
دریا از دو واژه "دیر" و " آب" ساخته شده است که به مانای آن است که از دیر هنگامی در اینجا آب بوده است.
رود. . . . بحر. . . . یم. . . . شط. . . .
طم
دریا یعنی 🌊باهوش و دانا بودن دریا چیست دریا مکانی پر از اب که از باران ساخته شده در دریا چیست دردریا هیوانات مانند ماهی های مختلف کوسه ها جو وا جور دردریا چه چیزی وجود دارد در قدیم به دست انسان ها کشتی ساختن تا برای گرفت غذا از ماهی استفاده میکردن و تا حالا هنوز از ماهی استفاده میکنند ... [مشاهده متن کامل]
دریا = اب زیاد
دریا یعنی دختری زیبا❤ دختری اگاه❤ دختری باهوش❤
Mare
�دریا� شمس قیس در مورد واژة �دریا� می�نویسد: �اصل آن درِ آب بوده است، یعنی دریدة آب و به کثرت استعمال، دریا کرده� اند، پس متقدمان دریاب بدان گفته �اند� ( شمس قیس، 1373: 269 ) . آنچه در این خصوص جالب توجه به نظر می رسد، آن است که معادل عربی این واژه؛ یعنی �بحر� نیز در اصل، به همین معناست؛ شمس قیس، خود در این باره می نویسد: �اصل بحردر لغت عرب، شکافتن است و دریا را از آن جهت بحر خواندند که شکافی است فراخ در زمین، مشتمل بر آب بسیار و انواع مکونات آبی� ( شمس قیس، 1373: 88 ) . این واژه در زبان پهلوی به صورت dray�p آمده ( Nyberg, 1928: 59 ) و مرکب از دو جزء است: drai* �p؛ جزء اول آن در پارسی باستان drayah و در اوستا zrayah می�باشد ( Bartholomae, 1950: 1701 ) . این کلمه در زبان افغانی به صورت dary�b به کار می رود و این خود نشان دهندة آن است که جزء دوم آن، همان واژة آب است ( رک. برهان: 1357: 1، 847 ) . ... [مشاهده متن کامل]
صفت برای دریا دزدان دریایی ذات دریا دریای معرفت
اقیانوس، بحر، یم، رود، زو
دریا: دکتر کزازی در مورد واژه ی دریا می نویسد : ( ( دریا در پهلوی دریا بوده است ریختی کهن تر از آن که به ریخت پهلوی نزدیک است دریاب است استاد در داستان هوشنگ گفته است :چون این کرده شد چاره ی آب ساخت /ز دریاب ها ، رود ها را بتاخت . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ زمین شد به کردار روشن چراغ ) ) استاد می گوید :با پدید آمدن آسمانها و جنبیدن آنها، پدیده های گیتی چون :دریا و کوه و دشت و راغ در وجود آمدند و زمین از فروغ و روشنی همانند چراغی تابان شد. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 192 )
سلام . بله به نظر من دریا اسم قشنگی معنی؛ به مجاز یه شخص اگاه و دانشمند معنی و اسم زیبا ❤
راموز
این اسم یک اسم دخترانه است که به عنوان اسم یک شخص معانی مانند توده بزرگ از آب و نظایر آن ندارد به معنی خروشان - نا آرام - توفانی و تکان دهنده است و نامی بسیار زیبا و کم یاب هم هست
دریا:دارای در ( گوهر ) در زبان کردی ( در کشور عراق ) به دریا:کلمه" زریا" هم میگویند
دریا یعنی شخص اگاه و دانشمند در تمام زمینه ها، حقیقت یا ذات حق، بعضی وقتا به معنی برزگ هم هست. . . اسم خودمم هست و خیلی هم دوسش دارم چون معنی قشنگی داره و اسم کمیابیه!
دریا ب کوردی ده ریا
یم
اسم آب بسیار که محوطه ی پهناوری را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد. مجموع آب های نمکی که جزء اعظم کره ی زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تقریباً سه ربع از سطح زمین را می پوشاند و در نیمکره ی جنوبی بیشتر زمین را فراگرفته است تا درنیمکره ی شمالی و ادله ای در باب نمکی بودن آب های دریا ایراد کرده اند از همه قوی تر و موجه تر آن است که این تملیح را به تخته سنگهای ملحی که در کف اقیانوس می باشد نسبت دهند. ... [مشاهده متن کامل]
بعضی از دریاچه های بزرگ را نیز دریا خوانند مانند دریای خزر، دریای آرال. رود، رودخانه، درگاه در پایان واژگان که گاهی معنی رود بزرگ دهد، آمودریا، سیردریا، ختن دریا، بلخی دریا، کودک دریا ( دجله ) . کنایه و تشبیهی از کثرت و عظمت و فراوانی و در مقام نمودن اندازه و مقدار بسیار بکار رفته است چون دریای آتشین و دریای درون و دریای سخن و دریای عشق و دریای غم و دریای فضل و دریای لطف و دریای معرفت نزد پژوهشگران اشاره به ذات پاک واجب الوجود است. در اصطلاح تصوف، هستی یعنی وجود را دریا گویند چنانچه نطق را ساحل و کناره ی دریا و حروف و الفاظ را صدا نامند. به معنی انسان کامل هم آمده است. هستی مطلق را دریا نامند که جهان همه امواج آن است. کنایه از ذات الهی است. هستی مطلق. کنایه از باطن و درون و عالم معانی کنایه از بحر بیکران توحید. کنایه از شرمگاه زنان نام دختر ایرانی متضادها خشکی برگردان ها آلمانی: Meer de، See de ارمنی: ծով hy اسپانیایی: mar es اسلواکیایی: more sk انگلیسی: sea en ایتالیایی: mare it پرتغالی: mar pt تاجیکی: баҳр tg، дарё tg ترکی آذربایجانی: دنیز ترکی استانبولی: deniz tr چکی: moře cs دانمارکی: hav da عربی: ar بَحْر فرانسوی: mer fr هلندی: zee nl یونانی: θάλασσα el
یعنی و بزرگ معنی کسی که دل بزرگی دارد
دریا=اب 😂
جای که در آن آب ماندگار میشود در اشاره به محل یا صفت ماندن وانباشت چیزی در مکانی مثلا یافت. یاد آوری. یا ران. یادگیری وانباشت ذهن.
ژو
دریا= در و یاقوت درونیاق در مغولی یعنی دریا دوریاقی در مراکشی یعنی دریا شادرایا در فرانسوی یعنی دریا شیدریا در سویسی یعنی دریا دویا در ارمنی یعنی دریا
بحر
در زبان لری بختیاری به معنی دریا Der ea
زو
رود بزرگ آمون دریا: رود آمون در فارسی دری افغانستان به رودخانه دریا گفته می شود.