درون

/darun/

    inside
    interior
    heart
    mind
    within
    a-
    bosom
    en-
    into
    intra-
    intro-

فارسی به انگلیسی

درون ارایی
interior design

درون افزایی
interpolation

درون افزایی کردن
interpolate

درون انگیزی کردن
inspire

درون اوادار
episodic

درون اوایی
episodic

درون ایالتی
intrastate

درون بود
immanent, medulla

درون بودی
immanence

درون بین
insightful, inward

درون بینانه
insightful

درون بینی
insight

درون پرور
who wins hearts, noble-hearted

درون پزشکی
internal medicine

درون پوستی
intradermal

درون تنی
in vivo

درون تهی
bosh

درون دار
hypocritical

درون دژ
donjon

درون دمیدن
draw, inhale, inspire

مترادف ها

inward (قید)
درون

inside (قید)
درون، بطن هر چیزی، نزدیک بمرکز

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دروندروندروندرون
درون و بیرون دو کلمه متضاد هم هستند
که در گذشته معنایی به چم درون و برون آدمی داشتند
اما به مرور بصورت مجازی به دیگر مفاهیم هم کشیده شده اند
درون به معنای داشتن روان و جان است. به معنای دیدن روح و جان و درون آدمی است
...
[مشاهده متن کامل]

پسوند و پیشوند ( د یا دا یا دو ) به معنای داشتن و دیدن اشاره به جان داشتن یا دیدن روان انسان است. .
پس واژه درون میتواند اشاره به دیدن درون انسان کند
و واژه برون و بیرون اشاره به جایی که روان خود انسان در آن نباشد یعنی اشاره به محیط پیرامون انسان میکند.
واژگان در و اندر. . . از همین معنا گرفته شده اند. .
در به معنای درون
بر به معنای برون و خارج و بالای چیزی
و البته که میتواند مأخذ دیگری داشته باشد
اما چون دیرینه ترین نوشتارهای پارسی به نگاشته های زرتشت بر میگردد این اشارات به واقعیت میتواند نزدیکتر باشد.
چرا که زرتشت همانند بودا روی به ریاضت و تفکر در ذات و درون خود پرداخت و نوشتارهای او نیز به تبع همین تفکرات شکل گرفت و در میان مردم آن زمان گسترش یافت. . .
اینکه آیا واژگان در و دروازه و غیره . . . در تمدنهای پیشین چه نامی داشته اند نامعلوم است
و یا اینکه کلمات زرتشت با اقتباس از گفتارهای آن روزها نبشته شده است هم باز میتواند درست باشد.
به هر حال واژگان ( در و بر ) احتمالا در آن روزگارها به کار میرفته است و زرتشت از این واژگان هم استفاده میکرده است.
چون اختراع خط و سنگ نبشته بسیار دیر هنگام صورت گرفت. . . ما نمیتوانیم بصورت دقیق به ریشه های این واژگان پی ببریم. . .
و مجبوریم به هم ین نوشته ها و همچنین واژگان بکار رفته در لهجه های مختلف ایرانی و پارسی بسنده کنیم

تو هنوز ناپدیدی تو جمال خود ندیدی
سحری چو آفتابی ز درون خود بر آیی
نظامی گنجوی
درون
درون یک واژه پارسی سره است که از دو سو خوانده میشود و معنی میدهد.
درون 🔄 نورد
همچنان!
درون = در، ون/آن
افغان
پوهنتون = پوه، ته، ون/آن
پوه = پوهیدن، جویدن، دانا، دانا شدن
...
[مشاهده متن کامل]

ته = زیر
ون = آن
پوهنتون = دانا شو در زیر سایه آن، دانا شو در بین آن.
ایران
جون/جان
ایرانیان برای ( جان ) میگویند ( جون )
جون لهجه ( پشتو بلوچ ) است و یا لهجه خراسانی میباشد.
درون = بین
اندر = Under زیر
اندرون = درون آن
درون 🔄 نورد
نورد = نو، رد
نورد = چیز نو را رد شدن، کوشش کردن تا به دست آوردن. کوشش و به پیش رفتن.
دریا نورد
درون = بین
درون آن = بین آن
درون خود = بین خود

میان . . . بین . . . تو. .
اندر، اندرون، تو، داخل، باطن، نهاد، وجدان

بپرس