در

/dar/

    in
    within
    door
    lid
    cap
    a-
    an
    as
    at
    bung
    by
    endo-
    entrance
    entry
    in-
    into
    midst
    mouth
    on
    over
    pearl
    through
    top
    upon

فارسی به انگلیسی

در اب جوش پختن
boil

در اب دویدن پا برهنه
paddle

در اب فرو بردن
bathe

در اب فروکردن
rinse

در اب نمک خواباندن
pickle
salt

در ابتدا
initially, originally

در ابگونه سرد فرو کردن
quench

در اختیار داشتن
command, hold

در اختیار گذاشتن
purvey, repose

در اختیار کسی قرار دادن
accommodate

در اخر
last, endmost

در اخر صف بودن در مشایعت
tail

در اخر کتاب اوردن
affix

در اخرین بخش صف
rearmost

در ارتباط بودن
liaise

در ارزوی گذشته
nostalgic

در اسایش
comfortable, leisure

در استانه پیری
elderly

در استطاعت شخص
affordable

در اشامیدن با اشتیاق
swallow

مترادف ها

valve (اسم)
در، سوپاپ، سر پوش، دریچه، شیر، لامپ

pearl (اسم)
در، صدف، مروارید، اب مروارید

pylon (اسم)
در، برج، شاه تیر، پیل یا تیر برق

wicket (اسم)
در، حلقه، چوگان، دریچه، باجه، دروازه کوچک

plug (اسم)
در، سر، قاش، دو شاخه، شیر، توپی، قاچ، سوراخ گیر، دوشاخه کلید اتصال، سربطری

door (اسم)
باب، در، راهرو، درب

doorpost (اسم)
در، چهارچوب، باهو

doorjamb (اسم)
در، چهارچوب، باهو

valvate (صفت)
در، دریچه دار، بشکل دریچه یا سوپاپ

about (حرف اضافه)
در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دور

at (حرف اضافه)
در، نزدیک، بر حسب، سر، بر، به، بسوی، در نتیجه، بطرف، بنا بر، از قرار، پهلوی، بقرار

to (حرف اضافه)
در، نزد، طرف، بر حسب، در برابر، به، بسوی، پیش، بطرف، برای، سوی، تا نسبت به، روبطرف

unto (حرف اضافه)
در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف

پیشنهاد کاربران

منبع عکس. فرهنگ پاشنگ
دردردردردر
دَر معنای بذر را نیز میدهد چنانچه در کلمه �درخت� که همان �در آخت� است به معنای �تخم آخته� یا �بذر برکشیده� است.
در:دره ، فاصله مابین دو کوه
خداوتدا یکی بنگر به باغ و راغ و دشت و در
که گشته از خوشی و نیکویی و پاکی و خوبی
منوچهری دامغانی ( دبیر سیاقی )
دُر در گویش کمره ای ( خمین ) چَمِ آویزان می دهد
دمر منظور "در" بود سهو قلم شد
دایره و دوران و دُور گفتم عربی و احتمالا از همان در ماخوذ شده و نسبت هم دارد چون دور و دُوران و دَوَران منظور گردیدن و چرخیدن در اطفاقمف یک انتزاعی بنام داخل و تو است
اطراف در ( داخل ) میشه دُور
دُرّ: دُرّ از دَوَر به معنای گردیدن است.
مروارید را دُرّ گویند چون می چرخد و هر طرفش نور دارد.
خورشید ستاره ای است که می چرخد و به همه اطراف خود نور می دهد: کوکب دری
اابته دایره و دوران هم به نظر میاد از همان "در "باشد و در برگیرنده داخل است
منظور اینست که دوردان دور چیزی است که اون چیز مفهومش داخل است
دهخدا مفاهیم متداول را بیان کرده است
دهخدا با حروف الفبا که جلو رفته به دَر که رسیده باید دُ را هم میگفت و این درست نیست که اینجا بدون تفکیک همه مفاهیم را خلط کرد
دوست عزیز درب و در از یک ریشه است و هردو از مفاهیم درون و داخل ( محل ورود به درون و داخل ) اخذ شده است
و اون دوست دیگه که در رو با دوران از یک ریشه میگیره دوران از دایره و دَوَران است
دُوران، دُور، دایره و مدار و دَوَران عربی و از یک ریشه است و معادل فارسی آن چرخ، چرخش و چرخان است
دَر کلمه ای جدا از دُر هست ولی در آبادیس همه را با هم نوشته است درب باب دردانه گوهر. . و این روش در غربالگری لغات ایراد دارد
دَ مر یعنی داخل و تو
درز هم از در گرفته شده است یعنی محلی که به داخل راه ایجاد شده است
...
[مشاهده متن کامل]

دَرّه هم از در مشتق شده و قسمتهایی از کوه و دشت که به داخل رفته است
دَر و دَرون مقابل بَر و بَرون که در گویش دُرون و بُرون شده است
دروازه ( در باز ) از محل ورودی و دخولی که باز است مشتق شده است
دَرَک و درکه از ریشه در و دره است
درب، درز ، ، دره، درکه، دَرَک، در، درون

واژه در
معادل ابجد 204
تعداد حروف 2
تلفظ dar
نقش دستوری اسم
ترکیب dar ( حرف اضافه ) [[پهلوی]]
مختصات ( دَ ر ) ( په. )
آواشناسی dar
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
پیشوندِ " ent" از زبانِ آلمانی در بسیاری از جایها با پیشوندهایِ زیر از زبانِ پارسی کارکردِ یکسانی دارد:
1 - پیشوندِ " دَر، بدَر" : هنگامیکه این پیشوند به " بیرون" نِشانِش داشته باشد؛ برای نمونه در واژگانی همچون " دَر رفتن/دَر کردن/ دَر شدن/ دَر آوردن ".
2 - پیشوندِ " گُ/وی"
( در ) تو انگلیسی:
اگه درب ورودی قصر که بزرگ و غول آسا هست باشه میشه GATE
اگه در ورودی خونه یا ساختمان باشه میشه DOOR
اگه در قابلمه یا نگهدارنده ها باشن میشه LID
دَر= حرف اضافه است. در صحرا ، در خیال
دَر= محل رفت و آمد به فضای محصور که با تخته های چوبی یا ورق و پروفیل فلزی پوشانده می شود و بوسیله لولا باز و بسته میگردد
دَرب= دَر اصلی ، دَر بزرگ ، دروازه
دُرّ= مروارید بزرگ
در واژه پارسی است چون در عربی فی می شود در صد درصد واژه پارسی است لطفا پارسی پاس بداریم.
#در
واژه در یک واژه ایران کهن قبل از اوستا است و از واژه دوارا Old Persian�duvara - امده است. و در دوره ای که نیمی از جهان آریایی بودند du�rah گفته میشد.
این واژه در زبان های روسی dver و آلمانی T�r و سانسکریت du�rah و همگی از ریشه در پارسی و ایرانی است.
...
[مشاهده متن کامل]

@iranarya ایتا
https://www. etymonline. com/word/door?utm_source=trending_srp
وبگاه واژه در برای خواندن بیشتر
ایران سرزمین نیک زادگان

دَر با فتحه یعنی دری که به ورودی مکانی نصب کنند در خانه یا در مسجد و. . . یا مثلا می گویند به کجا رفته بودی و در کجا بودی در کجا بودی در اینجا همان معنی ورود را می دهد یعنی به کجا وارد شده بودی مثلا طرف جواب می دهد و می گوید در مسجد بودم یعنی از در مسجد وارد مسجد گذر کرده و وارد مسجد شده بودم و مسجد بودم.
...
[مشاهده متن کامل]

و اما دُر با ضمه یعنی مروارید و جواهر

"دَر" پیشوندی در زبانِ پارسی است که دو کاراییِ آن چنین است:
1 - پیشوندی برای نشان دادنِ "درونِ، داخلِ" چیزی.
2 - بسیار ارزشمند: هنگامیکه می خواهیم " فلان چیزی" را از بَهمان چیزهایِ پیرامونی ناهمسان و متمایز کنیم و تنها بخواهیم به آن اشاره کنیم، از پیشوندِ ( در ) بهره می بریم؛برای نمونه: ( درنگریستن، درنظرگرفتن ) و یا ( دَر ) از پیشوندِ ( اندَر ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نکته: پیشوند ( دَر ) همراه با پیشوندِ ( به، بِ ) ناهمسو با گزینه یِ 1، "به بیرون" اشاره دارد:
برای نمونه: "بِدَر کردن" ، که ما گاهی آنرا به نادرستی "دَرکَردن" بکار می بریم.

معنای دَر و دَرب متفاوت است. لطفاً این دو کلمه را به شکل مترادف ثبت نکنید. کاربرد "درب" در زبان فارسی - از گفتگوی روزانه ی مردم تا متون ادبی - صد درصد اشتباه است و متأسفانه این کلمه را فرم رسمی لغت" دَر
...
[مشاهده متن کامل]
" تلقی می کنند. لطفاً توضیحات سایت را تصحیح کنید. برای دریافت معنای صحیح این کلمه به لغت نامه ی دهخدا رجوع کنید تا با تاریخچه و کاربردهای آن آشنا شوید.

جواهر . الماس
روسی: Дверь ( dvier )
پارسی میانه: dvar, dar
پارسی باستان: duvar
اوستایی: duar
هلندی: deur
انگلیسی: dor
آلمانی: tur
یونانی: θύρα ( tyra )
سایت Oxford languages دانشگاه آ کسفورد ریشه این واژه را هندو اروپایی دانسته که یعنی هیچ ربطی به دورماق یا پوست یا ترک و مغول ندارد.
ریشه ی واژه ی #در ✅
شکل امروزی آن دری است به معنی پوست است از درمک و دورماق است به صورت در و یا اشکال دیگر وارد زبان های هند و اروپایی شده است. ( در به معنی قاپی در فارسی )
door
دَر=جوفِ
ارزشمند، طلا، گران بها،
مروارید درشت

دُر یعنی مروارید
دره در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
معادل کَندِرک
گوشواره در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
دُر یعنی با ارزش
باب، درب، دروازه
مروارید درشت
معنی:مروارید
مرواریددرشت و زیبا
دور به معنی صدف است
بستگی دارد که واژه دُر در کجا آمده باشد به این شعری که در پایی مثال زده شده دقت کنید .
( کم گوی و گزیده گوی چون ( دُر ) ) در این مصرا واژه به معنی صدف میباشد .
جواهر
در: در با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است نیز در ریخت دربندdarband به معنی دروازه این واژه ، در پارسی باستان ، دوورduvar در اوستایی، دور duar و و در سانسکریت روار rvār بوده است. ) )
( ( ترا دانش و دین رهاند درست
...
[مشاهده متن کامل]

در رستگاری ببایدت جست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )
به نظر می رسد واژه ی "در " با واژه های Door انگلیسی - dvaar هندی - Deur هلندی - D�rr سوئدی - ਡੋਰ Ḍōra پنجابی و. . . سنجیدنی باشد . ( نگارنده )

در به ترکی: " قاپی "
گوهر ، مروارید ، اجسام ارزشمند
مروارید یا به معنای دیگر درب، دروازه
بفتح دال دربلوچی به معنی بیرون
سیزده به در
یعنی روزسیزدهم به بیرون ازشهر. . . .

دَر : خیر دهد. برای مثال در جمله ی� لِلّهِ دَرُّ کُما: به معنای خدا خیرتان دهد�.
مروارید
دُر به معنی مروارید
تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. . . فارسی اَوِستایی است!
مانند: مادر، پدر، اَودر، برادر، دختر ، رتوشترو. . .
در زبان لری بختیاری به معنی
سربالایی تند بین دوکوه. بالای
ستون فقرات نزدیک گردن را نیز می گویند
کرت زه همو در ره بالا::
پسرت از همان سربالایی رفت
بالا
دروم درد اکنه::بالای ستون فقرات* بین دو کتف* درد می کند
Der
به معنای گوهر میباشد

گرانبها با ارزش
با ضمه ی کوتاه روی حرف دال ؛ مخفف دور مثلا درنما =دور نما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس