دخیل

/daxil/

    interfering
    important
    material
    seeking quarter
    of foreign origin
    introduced

فارسی به انگلیسی

دخیل بودن
contribute

دخیل کردن
introduce

پیشنهاد کاربران

منو نباید وارد مسائل خودش میکرد
وقت هم داشت
با دم شیر بازی نمیکرد
با دم شیر بازی نکنه
یا چی میگن اسم مارو به اون زبونش نیاره
من مداخله نمیکنم
کسی با حرف من از اون دوری نمیکنه.
دخیل به کسی می گویند که در چیزی یا کاری دست دارد و کاره ای هست. پس می توان دست اندر کار را برای این واژه به کار برد
دخیل
گویش:dakhil
ریشه از:عربی
برابر پارسی:دست اندر کار
بستگی، , وابستگی
وارد شده
دخیل بستن:
wish - bands
واژه درگیر هم میتونه خوب باشه بجای دخیل
بجای طرف های دخیل بگوییم سوی های درگیر
بجای واژه دخیل میشه دست اندرکار ، دست داشتن ، انباز یا همان شریک بودن ، رو گفت
دخالت کردن
وارد مسئله ای شدن

دست اندرکار
بادرود