خیانت

/xiyAnat/

    betrayal
    disloyalty
    giveaway
    perfidy
    treachery

فارسی به انگلیسی

خیانت امیز
insidious, traitorous, treasonable, treacherous

خیانت بر علیه پادشاه
lse-majest

خیانت بر علیه رهبر کشور
lse-majest

خیانت بزرگ
high treason

خیانت به میهن
treason

خیانت به همسر
infidelity

خیانت در امانت
defalcation, breach of trust

خیانت در امانت کردن
defalcate

خیانت کاری
treacherousness

خیانت کردن
betray, pervert, tempt, undo, seduce, to be treacherous

خیانت کردن به دوست خود
knife

خیانت کردن به معشوق
two-time

خیانت کردن به معشوقه
cheat

خیانت کردن به همسر
cheat, two-time

مترادف ها

perfidy (اسم)
نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینی

collaboration (اسم)
همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی

infidelity (اسم)
کفر، خیانت

adultery (اسم)
زناء، خیانت، بی وفایی، بی دینی، بی عفتی

betrayal (اسم)
خیانت، غدر، افشاء سر

treason (اسم)
خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی وفایی

treachery (اسم)
خیانت، غدر، بی وفایی، نارو

disloyalty (اسم)
خیانت، بی وفایی، ناسپاسی، نمک بحرامی

untruth (اسم)
خیانت، دروغ، کذب، ناراستی، خلاف حقیقت

guile (اسم)
خیانت، حیله، دورویی، مکر، تلبیس، دستان و تزویر، روباه صفتی

treason felony (اسم)
خیانت، خیانت بزرگ، خیانت علیه حکومت

ratting (اسم)
خیانت

treacherousness (اسم)
خیانت

treasonableness (اسم)
خیانت

پیشنهاد کاربران

خیانت = گریودم
بیوند
در قانون، خیانت دلالت بر جرم هایی دارد که علیه حاکمیت یا ملتی رخ می دهد. به صورت تاریخی خیانت علیه حاکم یا پادشاه خیانت ملی نامیده شده است. و به کسی که عمل خیانت از وی سرزده خائن گفته می شود. خیانت به کشور عبارت است از سوءقصد بر ضد امنیت کشور به وسیلهٔ ایجاد ارتباط با کشور دیگری که دارای سلطه و استقلال است. باید توجه داشت که مبنای جرم بودن این عمل در حقیقت پیمان شکنی، بی وفایی، و زیر پا گذاشتن حقی است که یک کشور و دولت به عهده شهروندان خود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

در واقع تعریف دیگری از خیانت عبارت است از سوءاستفاده از اعتماد شخص یا یک گروه و انجام عملی که آن ها را از لحاظ مادی یا معنوی متضرر سازد.
خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. اهل لغت خیانت را از جمله مخالفت با حق از طریق نقض عهد مخفیانه معنا کرده اند. ولتر خالی کردن خزانه، افشای اسرار، تحویل دوست به دشمن یا افشای محل او به دشمن را به خائن نسبت می دهد.
از دید حکومت گران، خیانت فعل عمدی یک فرد یا گروهی است که منافع یک قدرت بیگانه را در زمان صلح یا جنگ به زیان میهن خویش تأمین، و امنیّت کشور و نظام حکومتی را به مخاطره اندازد و مهم ترین مصادیق آن همکاری با دولت خارجی و گِرا دادن به بیگانه است. میلان کوندرا، در کتاب «هنر رمان» می گوید: «خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است.
خیانت در زمینه های متفاوت به کار می رود، اما در تمام آن ها، یک کاربرد معین دارد: حذف و نابود کردن کسی که قرار است خائن معرفی شود.
«خیانت»، اگرچه در زندگی روزمره و در ادبیات ( از جمله ادبیات دینی، مثلاً مورد یهودا ) مطرح بوده، اما کمتر موضوع اندیشه ورزی جدی قرار گرفته است. با توجه به سیالیت مفهوم خیانت، برای تثبیت آن بایستی به مفهوم «قرارداد» رجوع کرد.
خیانت همواره زیرپاگذاشتن یک قرارداد است و در نهایت نظر به یک قرارداد است که نظر نسبت به خیانت به آن را تعیین می کند. از این زاویه هم باز به یک مفهوم نسبی می رسیم. خائن به مفهوم پیمان شکن است. مسئله این جا است که پیمان به عنوان قراردادی جمعی و گروهی امری فرهنگی - اجتماعی است و در نتیجه تاریخی؛ بنابراین پیمان ها قراردادی هستند و پیمان شکنی نیز امری قراردادی است و مفهوم آن به نسبت زمان و مکان تغییر می کند. پیمان ها می توانند برسر ارزش هایی خانوادگی، سیاسی، اخلاقی، مذهبی، ایدئولوژیک و غیره باشند. می توانند پیشرفته، روادار و به نفع حقوق و آزادی انسان ها باشند یا برعکس، ارزش هایی تنگ نظرانه و واپسگرا را نمایندگی کنند. قراردادها حتی می توانند ارزش هایی تحمیلی به زور و جبر اِعمال شوند.

خیانت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/خیانت
خیانت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آنستا ānstā ( اوستایی: ānsta ) .
Punic faith
خیانت از ریشه خَوَن و به معنای آن است که انسان در انجام عهدی که بسته است سستی و قصور کند.
در کلام خدا خیانت انسان بر سه قسم ذکر شده است:
۱ ) خیانت انسان به خدای خود
وَ إِنْ یُرِیدُوا خِیانَتَکَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ: یعنی کسی که با خدای خود پیمان بسته دروغ نگوید و پیمان نشکند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر کسی به خدا خیانت کند و پیمان با او را بشکند بی تردید پیمان و عهد با او اعتباری ندارد چون عهد خود با انسان را هم خواهد شکست.
۲ ) خیانت انسان به انسان دیگر
لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ: خطاب یوسف نبی به پادشاه مصر که در نبود او به همسرش خیانت نکرده است.
۳ ) خیانت انسان به نفس خود
وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ
کسی که با خود عهد بسته مراقب وجود خود باشد، اما با خوردن شراب به خود خیانت می کند.
۴ ) خیانت چشم
یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ
کسی با دیدن ثروت دوست خود در قلبش حسادت کرده یا ناراحت است، ظاهراً به او تبریک می گوید و خود را خوشحال نشان می دهد ولی دچار خیانت چشم است.

سلیم
خیانت: واژه ای اربی ست برابر با دست درازی در فارسی چه به دارایی ، چه به زن و فرزندیا پیمان بستن.
خیانَت: بدپیمانی، بیوفایی، پیمانشکنی، دزدی، دغلی، نادرستی، ناراستی، دغا، دغاکاری، دغاگری، خنجرزنی، ناروزنی؛ نمک - نشناسی، ناسپاسی؛ دشمنیاری
دغایش، دغاگری= خیانت
دغاگر، دغاکار = خائن
دغاگران = خیانتکاران
واژه خیانت
معادل ابجد 1061
تعداد حروف 5
تلفظ xiyānat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: خیانة، مقابلِ امانت]
مختصات ( نَ ) [ ع . خیانة ] ( اِمص . )
آواشناسی xiyAnat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
هیچ وقت به إعتماد دیگران خیانت نکنید یا سوءإستفاده نپنداشت. وفرصتی برای سود وغلبه وپیروزی و. . . حساب نکنید.
"إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیماً"
...
[مشاهده متن کامل]

ذلک لیعلم أنّی لم أخنه بالغیب و أنّ الله لا یهدی کید الخائنین"
"یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور"
حتی از نگاه بی مورد؛ خیانت وتجسس نکنید

برابرِ پارسی برای واژهٔ عربی خائن:
*دُژیار
*‏دُشیار
*‏دُژپِیمان
*‏دُش پِیمان
*‏زشت یار
خیانت:
*دُژیاری
*‏دُشیاری
*‏دُژپیمانی
*‏دُش پِیمانی
*‏*‏زشت یاری
باید در نگر داشت که واژه های پیشنهادیِ ما باید بتوانند ماناکِ فَراگیرِ ( معنیِ کلیِ ) واژهٔ خائن را برسانند.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه واژهٔ "دشمن یار"، هر چند در برخی وخت ها خوب است، ولی هم ترازی فراگیر ( عمومی ) برای خائن نیست، چون در برخی وخت ها یک خائن را داریم که همزمان که خود را دوست جا می زده ولی دشمنی می کرده و به تنهایی نَخشه می کشیده. او با هیچ "دشمن" پیوندی نداشته. پس "دشمن یار" نبوده.
پیمان شکن هم به درستی ماناکِ همگانیِ خائن را می رساند، ولی چهار آواج ( سیلاب ) دارد. بهتر است واژه های جایگزین، هم در پارسیِ "نوین" ریشه داشته باشند، و هم آواج های ( سیلاب های ) کمتری از دیگر برابرهای پارسی داشته باشند.
واژهٔ دُژیار ( با سپاس از کاربر: م بیک ) به راستی هر دو ویژگی را دارد. هم کوتاه است و هم ماناکِ واژه را در خود دارد، چون هم دُژ و هم یار در پارسیِ نوین جا افتاده اند.
دُشیار ( یارِ بد، یارِ زشت ) هم برابرِ دُژیار است.

دژیار= خائن
دژیاری=خیانت
دشمنیاری هم واژه ای بجا و زیبنده برای واژه خیانت هست
خنجر زدن، نارو زدن
غش
پیمان شکنی : خیانت
پیمان شکن : خائن ، خیانت کار

نارو، نارو زدن، نارو گری
در پارسی " دندش " از بن دندیدن به چم خیانت کردن ، در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
دند = خائن
دندشگر = خیانتکار
سو استفاده از اعتماد
سواستفاده کردن
1ـ ترک وفاداری ، تعهد و یا قول از روی آگاهی ، تهدید، ترس و یا ناآگاهی ؛ به منظور انتقام ، فریب ، سود و یا لذت بیشتر.
2 ـ افشا کردن رازی که نباید افشا شود.
3 ـ امانت کسی را برای خود برداشتن و به او پس ندادن.
4 ـ اجازه ی استفاده از مال کسی را به دیگران دادن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس