مخالف، خارجی
بیگانه، خارجی، غریب، اجنبی
بیگانه، خارجی، خصوصا انگلیسی یا امریکایی
خارج، خارجه، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری
خارجی، پیرامونی، جنبی، دوره ای، ثانوی، وابسته به محیط
فرعی، اتفاقی، خارجی، بیرونی، دارای مبداء خارجی، جزئی
خارجی، بیرونی، ظاهری، واقع در خارج
فرعی، خارجی، غیر اصلی، خارج از قلمرو چیزی
غیر، مغایر، ناسازگار، بیگانه، خارجی، غریب، غیره
خارج، خارجی، اشکار، بیرونی، حذف شده، افشاء شده
خارجی، ظاهر، برونی، ظاهری
خارج، خارجه، بیگانه، خارجی، اجنبی، ناجور، بیرونی، غریبه، نا مناسب
غیر عادی، خل، بیگانه، خارجی، غریب، عجیب، عجب، اجنبی، نامعلوم، غریبه، ناشناس، نااشنا
بیگانه، خارجی، عجیب و غریب
بیگانه، خارجی، انطرف دریا، متعلق به ماوراء دریاها
بیرون، خارج، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری
خارج، خارجی، بیرونی
خارجی، خارج از