حیوان

/heyvAn/

    animal
    brute

فارسی به انگلیسی

حیوان ا هلی
livestock

حیوان ابرش
brindle

حیوان اخته شده
gelding

حیوان استخوانی
scrag

حیوان اولیه هر ناحیه
aboriginal

حیوان باربر
pack animal

حیوان باری
beast of burden, pack - animal

حیوان چپار
brindle

حیوان درنده
beast of prey

حیوان شناس

حیوان منش
bestial

حیوان نر
male

حیوان کیسه دار
marsupial

مترادف ها

beast (اسم)
چهارپا، حیوان، جانور، عنتر

animal (اسم)
حیوان، جانوری، جانور

brute (اسم)
حیوان، جانور، مخلوق، ادم بیشعور و کودن یا شهوانی

پیشنهاد کاربران

دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست ~ مولانا
دد: حیوان، جانور درنده
دوستان خواهشا مطالب تکراری ننویسید . احساس میکنم . بعد از ریشه یابی حیوان توسط خودم . نفرات بعدی همین صحبت هارو مجددا تکرار کردند . بنده میتونم انتشار ندم و بسیاری از معانی و ریشه هارو پیش خودم نگه دارم . اگر انتقادی هست بفرمایید اگر نیست که جهت حمایت پسند کنید . لایک
جناب ملاقات و تلاقی لغات!
عزیز باور کن ما در زبان پارسی واژه ای به نام کانسپت نداریم،
نیست نداریم؛
چیه هر واژه ای رو باز می کنیم هی این واژه ی کذایی کانسپت رو می خوای فرو کنی توی زبان؟!
بابا نگهش دار واسه خودت.
حیوان ؛ این کلیدواژه یک کانسپت کلامی می باشد متشکل از دو کلمه ی حی و وان.
حی به مفهوم دارای حیات
وان به مفهوم در کف مانده
در مجموع به مفهوم موجود زنده و حیات دار در کف مانده و کم شعور
سه مقوله ی وان بان یان را اگر در ساختار و ساختمان کلمات مثال بزنیم مثل قابلمه که درب آن بان و کاسه ی آن وان ( مثل وانت ) و فضای داخل آن یان به مفهوم میان و هَمیان و کف قابلمه به مفهوم بُن کار و کل مجموعه ی پوشش دهنده ی قابلمه، بانک یا بانکه.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ی بان در کلماتی مثل بانه و بانو به معنی محافظ مثل باند مثل بانگاه مثل دژبان زندان بان نگهبان مثل بانت Bonet که در صنعت به عنوان درپوش، جهت پوششی برای متعلقات داخلی شیرآلات استفاده می شود و. . .

حیوان به معنای زنده بودن از یک کلمه دو بخشی که از حی و وان تشکیل شده است حی به معنی زنده، بشر ، حاضر ، جان و وان هم به معنای دارنده است ، جاندار، زندگی ، زنده
بشر یا انسان یک نوع از حیوان و جاندار است
حیوان ناطق= انسان
حیوان از کلمه�حی� به معنای حاضر، زنده، وجود، حیات، زندگی موجود، بشر ، انسان ، جان و بخش دوم �وان� که به معنای دارنده و محافظ است تشکیل شده است به معنای دارنده جان، دارنده زندگی ، جاندار، هر چیزی که جان داشته باشد و زنده باشد را حیوان گویند
فطرت = درون مایه = ذات درونی |||| از ریشه پِت = pet / پات / بات / پای و پِی و پایین و . . . . آمده
حتی امروزه به حیوانات در زبان لاتین پِت میگویند یعنی موجوداتی که کم ارزش و فرومایه هستند در برابر مخلوق برتر خداوندکه انسان باشد
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین برای اینکه به آنها به گونه دیگری نیز اشاره شود ( نه از دیدگاه معنوی که انسان را مخلوق برتر و . . . را در رده های پایین تر قرار دادند ) بدان حیوان گفتند که آنرا نیز ریشه یابی میکنیم
لیوان ( لیب بان = دارنده لبه = ظرف های لبه دار ) / پشتوان ( دارنده پشت = حامی و حمایت داشتن ) و . . . =؟ وان / بان یعنی دارنده همچون نگهبان = نگهدارنده
=> حیوان = حی وان = دارنده حی و زندگی و حیات = جاندار => حی که کاربن ( فعل ) دو واجی میباشد یک ریشه ایرانی دارد و در حیات / حیاط هم به نقش و مدل زیستن و زندگی اشاره شده ( حیاط را برای باغ درون خانه و حیات را برای دشت / زیست و . . . بکار بردند ) => محیط / احاطه/ حیطه / محوطه و . . . همگی اشاره به بستری برای زندگی و رشد داشتند ( فضا ) اما امروزه به چمار پیرامون / محصور و . . . بکار میروند پس
حیوان = جاندار ( دارنده جان یا حی که ایرانی میباشد نه اربی )
محیط / حیطه / احاطه / محوطه = فضا = حیاط = حیات = حی = زندگی و بستر ( در بستر بیماری بودن = در حیطه و احاطه و گستره بیماری بودن ) پس باز هم گفتار بنده سند شد که حی ایرانی میباشد و حیاط / محیطو . . . از آن ساخته شد

حیوان: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آژل āžel ( کردی )
ایستور istur ( پارتی )
چارپا
لری بختیاری
چابو، جودار، جک و جوور:حیوان
زیا، زیاگ به معنی زیست کننده، زندگی کننده را می توان جای حیوان بکار گرفت.
پسوند ـاگ، ریخت کوتاه شده اش در فارسی ـا است که در واژگانی مانند �داناو کوشا� دیده می شود.
یادآوری از واژه میش:
جانِوَر، در اوستا: اَنومایا ( anumaya )
اَنو: پیشوند منفی ساز
مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان )
معنی: نا انسان ( غیر انسان ) ، جانور، حیوان، چارپا، بهیمه!
پس واژه انگلیسی "animal" هم از این واژه وام گرفته است!
منابع• https://abadis.ir/fatofa/میش/
واژه حیوان
معادل ابجد 75
تعداد حروف 5
تلفظ heyvān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: حَیَوان]
مختصات ( حِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی heyvAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

به کُردی جنوبی و مرکزی: آژَلّ āžał
چه خوب است بکوشیم به جای حیوان، از واژه جانور یا چارپا استفاده کنیم؛ بویژه اینکه واژه حیوان بار منفی دارد و گویا انسان را خیلی شریف تر از حیوان می پندارد! افزون بر این، در برابر چارپا، واژه دوپا قرار گیرد؛ به جای حیوان و انسان.
حیوانات، جانور
در آیات قران به معنی زندگی و حیات است
کی گفته که حیوان بی شعور . . نفهم . . کودن . . بی عقل هست ؟ کمی تامل وتفکر نیاز داره.
برابر پارسی:
جانور: جان ( حی ) ور ( وان )
جانور دَدِه: حیوان وحشی
حیوان چیزی هست که موجودیت مادی دارد و به اشکال مختلف در طبیعت یافت میشود
حیوان موجودی است بیشعور و بدون درک ادراک مطالب به صورت منطقی
جاندار، جانور، ذی روح، بهیمه، دد، ستور، بی شعور، کودن، نفهم، حیات
تحقیق درباره این واژه
جانور
( حیوان ) از 2 کلمه حَی به معنای زنده و ( وان یعنی دارای ) و سر هم به معنای - دارای حیات است
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آژِل ( کردی )
پَشو، وَهین ( سنسکریت )
پِرانین ( سنسکریت: پْرانین )
ویال ( سنسکریت: ویالَ )
وَناچَر ( سنسکریت: وَنَچَرَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس