narcotic preparation of indian hemp hashish dried hemp leaves made into a drug for smoking or chewing hash bhang cannabis narcotic preparation from indian hemp
حشیش. [ ح َ ] ( ع اِ ) گیاه خشک. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) . گیاه خشک و شبیه به خشک شده نباتیست که بر روی زمین پهن نبوده باساق باشد و بحد ثمنش نرسد. اصار. ایصر. تن. || در استعمال شعرای فارسی زبان مطلق گیاه : ... [مشاهده متن کامل]
ای خواجه با بزرگی اشغال چی ترا برگیر جاخشوک و بر او میدر و حشیش . منبع. لغت نامه دهخدا
حشیش ؛ به یک نوع خاصی از گیاه علفی حشیش گفته می شود و علف هم از آن جهت می باشد که گیاهان زیادی در کنار هم تألیف شده باشند. حروف الفبا نیز از آن جهت می باشد که دارای تعدد و تکثر می باشند. جهت درک بهتر مفهوم کلمه ی حشیش مطلب زیر می تواند تصویر بهتری از مفهوم باطنی این کلمه به ما بدهد. ... [مشاهده متن کامل]
حَشَد ؛ ریشه ی این کلیدواژه دو حرف ( ح ش ) می باشد که غالب ساختمان این کلمه با حرف ( د ) بسته شده است. ذات آوایی حرف ( ح ) یک ذات لطیف است که از محل صدور آوای آن از ابزارهای کلامی در دهان مثل لب دندان زبان حلق و سقف دهان بدون درگیری فیزیکی قابل صادر شدن است و چون از عمق و انتهای حلق، آوای این حرف صادر می شود همراه با حرارت و انرژی می باشد به گونه ای که در یک هوای سرد زمستانی اگر بخواهیم دستانمان را گرم کنیم فقط با ادای این حرف یعنی ههههاااا کردن عمل گرما رساندن به دستانمان انجام می گردد و در کلماتی این حرف خودنمایی می کند که بُعد لطافت و گرما و جریان لطیفی از انرژی و نیرو در آن وجود داشته باشد. مثل حرارت حوره هوری مهار حرم رحیم حیات و. . . ذات حرف ( ش ) به گونه ای است که در هنگام تلفظ یک جریان حجیم و صدادار و پخش را در ذهن تداعی می کند و نمایانگر یک جریان شارش گونه از انرژی و عناصر مادی و فیزیکی با حجم و کمیت زیاد می باشد. مثل شارش آبشار شرشر شیر شلنگ شل شورش و. . . کلمه ی حشد از آن جهت به معنی جمعیت به زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است که این دو حرف یعنی ( ح ش ) با ذاتی که دارند ساختمان این کلمه را ایجاد نموده اند. اگر مفهوم باطنی این کلمه را در کلمات هم خانواده با این کلمه جستجو کنیم به کلماتی مثل ؛ ( حَشَر محشر حاشور حشره حشیش حوش هاشم حاشا حشمت محتشم و . . . ) خواهیم رسید. اصطلاح حشر و نشر که با حرف ( ر ) و ذات تکرار پذیری که آوایش دارد و برای این دو کلمه غالب سازی کرده است به راحتی معنای باطنی کلمه ی حشد را می رساند یعنی کلمه حشر به معنی به هم حاشور شدن و کلمه ی نشر به معنی از همدیگر منتشر شدن. حشیش علف . غالب کلمه ی حشیش چون با حرف ( ش ) بسته شده نشان دهنده ی این است که این بوته علاوه بر علفی بودن آن خود یک دانه بوته ی این گیاه نیز دارای شاخ و برگ فراوانی می باشد. محشر محل حشر و محشور شدن حاشور در نقشه کشی صنعتی برای نشان دادن نمای محل برش خورده با نیم خط های به همدیگر نزدیک در طراحی ها نشان داده می شود. حاشا ؛ کسی که با سروصدا به پا کردن و داد و بیداد کردن افرادی را به گرد خود جمع می کند. حشره حشرات ریز و در جمعیت زیاد اصطلاح حشری شدن برای زمانی که کسی یا حیوانی میل به نزدیکی پیدا می کند. هاشم حشمت محتشم ؛ به شخصی که با صفات اخلاقی نیکو و جاذبه ای که دارد افراد زیادی را به گرد خود و همدیگر متحد می کند احشام به گله ی حیوانات مثل گاو و گوسفند در جمعیت زیاد و فراوان از این دست کلمات که با این مدل تحلیل و تفسیر می شود به معنای باطنی کلمات دست یافت. تفاوت استفاده از دو حرف ( ه ح ) در کلمه ی حشمت و هاشم به خاطر حکمتی هست که در ذات آوایی و در نگارگری این دو حرف منطبق با واقعیت نهفته شده است. به عنوان مثال حرف ( ح ) در کلمه ی بحر که در زبان فارسی به دریا ترجمه و برگردان شده است ، حرف ح در کلمه ی بحر که نگارگری و صورتگری و نقاشی آن به شکل موج دریا نیز طراحی شده است اشاره به پهنه ی وسیعی از سطح آب با عمق زیاد را دارد و کلمه ی بحر به صورت بَهر اشاره به بهره برداری از ثروت نهفته در عمق دریا را دارد. یعنی حتی مفهوم کلمه ی نهفته و پنهان نیز این مطلب را تأیید می کنند. البته کلمه ی بَر به معنی خشکی در دو اصطلاح بحر و بر، یعنی دریا و خشکی، منشعب از کلمه ی برآمده و برآمدگی یا ورآمده مرتبط با مفهوم ورز آمده و ورزیده و ورزش می باشد.
بینهایت بده
حشیش ( به هندی: Charas ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی تیگمانشو دولیا است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیمی شرگیل، اودای چوپرا، عرفان خان، نامراتا شیرودکار، هیریشتا بهات، وارون بادولا، سانجای میشرا ایفای نقش کرده اند.
واژه حشیش معادل ابجد 618 تعداد حروف 4 تلفظ hašiš نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی] مختصات ( حَ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی haSiS الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره
حشیشیدن = حشیش کشیدن/مصرف کردن
حشیش: [اصطلاح اعتیاد]ماده ای به رنگ سبز تیره و گاهی قهوه ای مایل به سبز شبیه حنا که از گل، برگ و ساقه گیاه شاهدانه مؤنث و از ترشحات چسبنده آنها به صورت صمغ به دست می آید. حشیش حاوی مادهای شیمیایی به ... [مشاهده متن کامل]
نام T. H. C ( تترا هیدرو کانا بینول ) است که ماده مؤثر آن به شمار می رود. حــشیـش در طــبــقـه بـنـدی مـواد مخدر، جزء مواد توهم زای طبیعی می باشد.
حشیش:[ اصطلاح طب سنتی ]گیاه خشک و شبیه به خشک شده و گویند مخصوص نباتی است که بر روی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و به حد ثمنش نرسد.
علوفه درو . . و بسته بندی شده جهت خوراک دام
در پهلوی " هاسیس " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو . در پارسی " خس "