در پهلوی، واژه ای ویژه به نام "آمارگَر" هست که از دو بخش "آمار" و "گر" درست شده است.
گر پسوندی است که واژه ای می سازد که کنشگر ( =فاعل ) بن واژه خود واژه است. آمارگر از بن واژه آماردن می آید که برابر "حساب کردن" است. پس آمارگر برابر کسی است حساب می کند، که برابر "حسابدار" است.
... [مشاهده متن کامل]
پس می توان واژه "آمارگر" را پیشنهاد داد.
بدرود!
آماردار [𐬁𐬨𐬁𐬭𐬛𐬁𐬭 ]
آمارداری= حسابداری
کسی که حساب، دادوستد، قرض، و طلب اداره یا مؤسسه ای را در دفتر ثبت و محاسبه می کند؛ محاسب.
کسیکه، حساب دارایی ها، بدهی ها، طلب ها، سرمایه و سود و زیان یک بنگاه تجاری یا تولیدی یا خدماتی را بصورت ثبت در دفاتر کل و روزنامه و معین ویا ثبت در کامپیوتر نکهداری می نماید و از جمع بندی و تخلیص انها
... [مشاهده متن کامل] وضعیت گذشته و حال و اینده بنگاه را مشخص سازد و چراغی بر راه بنگاه در جهت کسب سود بیشتر روشن کرده باشد، بطور خلاصه هر چیزی که در یک بنگاه مالی قابل اندازه گیری با عدد و رقم باشد ثبت و نکهداری این ارقام با حسابدار است، و حسابرس کسی است که صحت و درستی کار حسابدار را بررسی کرده و رای نهایی را نسبت به صورتهای مالی یک بنگاه صادر می کند، چشم و چراغ یک موسسه اطلاعاتی است که حسابدار در قالب ارقام جمع آوری و نگهداری می کند، این ارقام معادل واحد پول هر کشور می باشد که در ایران معادل ریالی هر چیز اعم از کالا، مواد اولیه، کار و سربار می باشد، لیکن در حسابداری صنعتی مقادیر وزن، طول، حجم، مساحت و توان هر چیز اندازه گیری می گردد و سپس به معادل ریالی ان تقویم می گردد.
مستوفی
پردازشگر
این فرد دایم به تغیر و ثبت و پردازش اعداد و ارقام می پردازد.
میرزا