جنگل

/jangal/

    forest
    wood
    jungle
    boondocks
    wild
    timber

فارسی به انگلیسی

جنگل استوایی
rain forest

جنگل برشی
copse

جنگل بری
deforestation

جنگل بری کردن
log

جنگل تنک
savanna, savannah

جنگل دار
forester

جنگل داری
forestation, forestry

جنگل زدائی
deforestation

جنگل زدایی کردن
deforest

جنگل زی
woodland, woodsman, sylvan

جنگل سان
woodsy

جنگل سانی
woodsiness

جنگل سرسبز
greenwood

جنگل مانند
jungly

جنگل نشین
forester, woodsman

جنگل ها
timber

جنگل کاری
forestation

جنگل کاری کردن
afforest

جنگل کشی
deforestation

جنگل کشی کردن
deforest

مترادف ها

forest (اسم)
بیشه، جنگل

wood (اسم)
چوبی، چوب، بیشه، درختستان، هیزم، جنگل

woodland (اسم)
درختستان، جنگل، زمین جنگلی

jungle (اسم)
جنگل

timberland (اسم)
جنگل، جنگل چوب الواری

silviculture (اسم)
جنگل، پرورش جنگل، احداث جنگل

greenwood (اسم)
جنگل، درخت راج کوهستانی

sylviculture (اسم)
جنگل، احداث جنگل

weald (اسم)
دشت، جنگل

پیشنهاد کاربران

جنگل نام یک کتاب ادبی است که توسط آپتون سینکلر، نویسندهٔ اهل ایالات متحده نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است. برای نگارش جنگل، نویسنده به کشتارگاه های صنعتی شیکاگو رفت و شرایط اسفناک آن جا را در داستان خود به تصویر کشید. سینکلر این رمان را برای نشان دادن شرایط خشن و زندگی مهاجران در ایالات متحده در شیکاگو و شهرهای صنعتی مشابه نوشت. هدف اصلی او در توصیف صنعت گوشت و شرایط کاری پیشرفت سوسیالیسم در ایالات متحده بود. با این حال، بیشتر خوانندگان ازتمام نقص های بهداشتی و اقدامات غیر بهداشتی ( در صنایع بسته بندی گوشت آمریکایی در اوایل قرن بیستم ) مطلع شدند، که به شدت به تظاهرات عمومی منجر شد و به اصلاحات از جمله قانون بازرسی گوشت منجر شد.
...
[مشاهده متن کامل]

این کتاب فقر طبقه کارگر، فقدان حمایت اجتماعی، زندگی سخت و ناخوشایند و شرایط کاری و ناامیدی در میان بسیاری از کارگران را نشان می دهد. این عناصر با فساد عمیق ریشه دار مردم با قدرت مقایسه می شوند.
اگرچه این کتاب برای روشن کردن وضعیت اسفناک قشر محروم کارگر و فساد عمیق صاحبان قدرت نوشته شده است، اما موجب اعتراض عموم به بهداشت غذایی نیز شد. این رمان یکی از پرنفوذترین رمان های آمریکایی به لحاظ سیاسی در قرن گذشته بود. به طوری که «تئودور روزولت»، رئیس جمهور وقت آمریکا، پس از خواندن این داستان، خواستار بررسی وضعیت صنعت بسته بندی گوشت شیکاگو شد. نتیجه این بررسی در عرض یک سال، وضع قانون بازرسی گوشت، همراه قانون غذا و دارو بود که بعدها راه را برای تأسیس «سازمان غذا و دارو» هموار کرد.

جنگل
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/جنگل_(رمان)
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
جنگلجنگلجنگلجنگلجنگل
این دو واژه را نباید با هم اشتباه گرفت:
جنگل ( Forest )
بیشه ( Jungle )
روزنامهٔ جنگل در سال ۱۹۱۷ توسط جنبش جنگل در گیلان تأسیس شد. این روزنامه که ارگان نهضت جنگل بود با چاپ سنگی در کسما منتشر می شد. نخستین شمارهٔ آن در ۱۹ شعبان ۱۳۳۵ ه‍. ق منتشر شد و انتشار آن تا ۴ ربیع الثانی ۱۳۳۷ ( مجموعاً۳۹ شماره ) ادامه داشت.
جنگل
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/جنگل_(روزنامه)
جنگل قانون . قانون جنگل.
جنگل . [ج َ گ َ] ( اِ ) زمین وسیعی پر از درختهای انبوه. جای پر درخت و بیشه و وسعت زیادی از زمین مشجر. ( ناظم الاطباء ) .
ساختار: جنگ اَل
جنگل جایی که انگار همه چیز مانند میدان جنگ به هم ریخته است.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه پارسی است و بیش از آن که ریشه هندواروپایی داشته باشد، احتمال دارد از پارسی به زبان های دیگر رفته باشد. در فهرست کلمات فارسی در زبان انگلیسی هم آمده است.

جنگل ترانه ای سرودهٔ ایرج جنتی عطایی، به خوانندگی داریوش اقبالی، آهنگسازی و تنظیم بابک بیات است. این ترانه در فیلم خورشید در مرداب به کارگردانی محمد صفار استفاده شد.
در واقع ایرج جنتی عطایی این ترانه را به یاد واقعه ی سیاهکل نوشت. داریوش نیز مدتی به خاطر خواندن این گونه ترانه های سیاسی به زندان اوین در رژیم پهلوی افتاد. جنتی عطایی در مصاحبه ای می گوید :
...
[مشاهده متن کامل]

این ترانه در رابطه با سیاهکل سروده شده. در آن دوره در تهران پوستر چاپ شده بود و دنبال چریک ها می گشتند. بعد ماجرای تعقیب شان تو جنگل و تیراندازی هایی که پیش آمد و این موضوع که می گفتند بخشی از روستایی های آن جا هم کمک کرده بودند به پلیس، برای دستگیری چریک ها و آن ها هم البته اذیت و آزاری به روستایی ها نرسانده بودند. تمام این موضوعات و خبرها در من غلیان کرد و آن ترانه را نوشتم.
به گفتهٔ جنتی عطایی، استفاده از ترانه های سیاسی به عنوان موسیقی فیلم حربه ای بود که در آن زمان برای فرار از سانسور دولتی به کار می بردند
:
ما آن زمان برای فرار از مسئلهٔ تصویب سانسور مفری پیدا کرده بودیم که سینما بود. چون در سینما سناریو را یک اداره می دید و تصویب می کرد و فیلمش را هم یک ادارهٔ دیگر، و کسی توجهی به موسیقی اش نداشت. تا که گندش درآمد و جلوی آن کار را هم گرفتند! بنابراین چند تا ترانه را من و همکارانم توانستیم به این طریق از زیر تیغ سانسور فرار بدهیم.
پُشتِ سر، پُشتِ سر، پُشتِ سر جهنمه روبرو، روبرو، قتلگاهِ آدمهروح جنگل سیاه
با دست شاخه هاش داره
روحمو از من می گیره
تا یه لحظه می مونم
جغدا تو گوش هم می گن
پلنگ زخمی می میره
راه رفتن دیگه نیس
حجلهٔ پوسیدن من
جنگل پیره
قلب ماه سر به زیر
به دار شاخه ها اسیر
غروبشو من می بینم
ترس رفتن تو تنم
وحشت موندن تو دلم
خواب برگشتن می بینم
هر قدم به هر قدم
لحظه به لحظه سایهٔ
دشمن می بینم
پشت سر، پشت سر
پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو
قتلگاه آدمه

جنگل
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/جنگل_(ترانه)
همه اون فشنگ و تفنگ و انگ و اینایی که گفتی هم فارسی هستند. ضمنا جفنگ اصلا یه واژه عامیانه ست. ریشه نداره. اومدن ک بعد نون ساکن هم از نشانه های تورکی بودن نیست. مثل عسل که برابر فارسیش انگبین میشه. تمااام واژه های که گفتی هم فارسی بودن
دری دری نکن بابا. جنگ ترکیه؟گناه ترکیه؟مگه تو زبان شناسی که میگی این نشانه فلانه اون نشانه بهمانه؟
جنگل واژه ای هندو - ایرانی - اروپایی ( اریایی ) است و در زبان های هندی و ایرانیک ( پارسی، بلوچی، پشتون، کردی، مازنی، لری ) و غیره یافت میشود و از انجایی ک اخرین پژوهش دانشمندان نشان از ان دارد ک ریشه کل
...
[مشاهده متن کامل]
زبان های هندو اروپایی ( اریای ) مکانی در سرزمین ایران کنونی است میتوان ریشه این واژگان را به ایرانیک بودن قبول داشت

واژه جنگل
معادل ابجد 103
تعداد حروف 4
تلفظ jangal
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [سنسکریت]
مختصات ( جَ گَ ) ( اِ. )
آواشناسی jangal
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
دو واژه برای کلمه جنگل وجود دارد
jungle. و forest
و این دو واژه کاملا باهم متفاوت اند .
jungle = جایی گرم است
forest= جایی خنک و تاریک
جنگل واژه از زبانهای هندو ایرانی هست. بعدها انگلیسی ها در اروپا از این واژه ، بکارگرفتند که احتمالا به دوره استعمار اونها در هند برمیگرده و این واژه از اونجا وارد دایره واژگان زبان انگلیسی شده،
درمورد دیرینگی این واژه در زبان فارسی، باید گفت که واژه جنگل در اشعار شاعرانی چون عطار و قاآنی و اسدی طوسی و در کلیله دمنه و غیره آمده است
...
[مشاهده متن کامل]

برانمونه: اسدی توسی 980 سال پیش در گرشاسب نامه از آن استفاده کرده است :
هزار اشتر از بختی و جنگلی
دو صد اسپ تاتاری و جز غلی
عطار 840 سال پیش در مظهرالعجایب :

ناگهان درّاج بانکی در کشید
سوی آن جنگل روان بشتافتند
چون طلب کردند او را یافتند
�و همچنین :
زاهد چه کنده ای ته دوزخ که مانده خشک
چوبی ز جنگل طبرستان آتش است .
. و یا� نصرالله منشی 860 سال پیش در کلیه و دمنه :� بدین کتاب دابشلیم را، که عرصه ملک او حصنی دو سه ویران و جنگلی پنج شش پرخار بوده ست - بندگان این دولت را که پاینده باد . .

واژه جنگل کاملا پارسی است چون در عربی می شود الغابة و در ترکی می شود اُرمان این واژه یعنی جنگل صد درصد پارسی است.
از قوانین قرآن إطاعت نکنید؛ ومجبور خواهی شد از قوانین جنگل وإبلیس پیروی کنید.
جنگل واژه ای دارای ریشه سانسکریت و به مکانی که دارای انبوه درختان است اطلاق می شود. تا قرن های قبل به جای واژه جنگل در ایران واژه های مختلفی به کار برده می شد. در مناطق بختیاری به جای کلمه جنگل واژه (
...
[مشاهده متن کامل]
javal ) به کار می رفت و در سایر مناطق لرنشین به آن دارسون ( dareson ) می گفتند، در گویش های مردم کورد و همچنین در تالشی به آن ویشه ( vishah ) و در آذری به آن اورمان ( orman ) و در گیلان و گیلکی به آن دامون ( damon ) و در مازنی و مازندران به آن بیشه ( bishah ) اطلاق می شد. ظاهرا در زبان فارسی نیز به جنگل در ابتدا بیشه ( bisheh ) گفته می شد.

واژه ی "رَزور" در فارسی میانه به کار برده میشد که برابر همان جنگل است. این واژه خود از واژه ی اوستایی "رَزورَه" بر گرفته شده بود ولی ردی از آن در فارسی نو دیده نمیشود
"جنگل" در زبانِ سانسکریت بوده است و در برخی زبانهایِ اروپایی نیز بکار می رود که نشانگرِ هندواروپایی بودنِ این واژه است. ولی ما بهتر است که در زبانِ پارسی این واژه را بکار نبریم و به جایِ آن از واژگانِ پارسیِ "بیشه، بیشه زار" بهره ببریم.
مگه از جنگل آمدی ونوبت را رعایت نکردی؟!
تا کی قانون جنگل را تقویّت میکنی واحترام میپنداری؟!
چرا فکر میکنی جنگلیها ؛ آدمها زرنگ وموفق هستند؟!
جنگلی کشتی را سوراخ میکنه تا یه ماهی صید کند!
. . .
دارستان
دارسرا
درختستان
درختسرا
در ترکی دو کلمه برای جنگل داریم. مئشه و اورمان
این واژه هم ریشه با واژگان پارسی است
جنگل کم درخت=
تنک جنگل. [ ت َ ن ُ/ ت ُ ن ُ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) سپیدجنگل. مقابل سیاه جنگل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . جنگلی کم درخت. مقابل جنگلی انبوه. رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
...
[مشاهده متن کامل]

سپیدجنگل. [ س َ / س ِ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) سفیدجنگل. جنگل تنک. کوسه جنگل. کله جنگله. جنگلی که فواصل میان درختان آن بسیار است و درختان کوتاه دارد. دامن بر. مقابل سیاه جنگل. ( از یادداشت مؤلف ) .

ریشه ی واژه جنگل از زبان سانسکریت گرفته شده و یک واژه هندو اروپایی است که در انگلیسی هم جانگل می باشد.
جای انکه ریشه واژه جنگل را بگوید و پارسی بودن و نبودش را بگوید درباره درخت گفته
درختزار طبیعی، محلی که درختان متراکم یا نیمه متراکم دارد که بطور طبیعی روییده اند و بهئطور طبیعی آبیاری و تغذیه می شوند. اگر این کار به دست انسان انجام گیرد، جنگل مصنوعی گویند و اگر در تملک کسی باشد، باغ نامیده می شود.
جنگل به ترکی: مئشَه
جنگل =jungle
بیشه =wood
درود بر هم میهنان فرهیخته
زبان و فرهنگ ناب آریایی ریشه در هزاران سال داشته و بدور از قوم ، قبیله ، فرقه ، تیره و تبار ، بنیادی روشن و سرچشمه ای بالنده دارد و نمی توان آنها را به هوای دل و دلبری بنام خود و خانوده نوشت ،
...
[مشاهده متن کامل]

شاخه های نژاد آریایی چون : لر ، کرد ، گیل ، مازنی ، تالش ، بلوچ ، آذری و . . . همگی یک زبان دارند و آنهم زبان پارسی است و گویش های گوناگون در پی گسست ها و نبودآموزش یکپارچه پدید آمده اند ، چنانکه " آپم " اوستایی در پهلوی آپ ، در پارسی آب ، در کردی آو ، لری او گردیده پس نمی توان آنرا کردی یا لری خواند چراکه زبان پارسی چه باستان ، چه پهلوی و چه دری یک ریشه است و گویش های شاخ و برگند ، بیایید از ویسگرایی بپرهیزیم که آفت ایران بزرگ ویسگرایی و هرزاندیشی است.
سپاس

بیشه::کلمه ی لری بختیاری به معنی
بدون شاه. جای بدون قانون.
بی::بدون
شه::شاه

روستای چهاربیشه مسجدسلیمان
روستای چهاربیشه شوشتر
محله بزرگ چهاربیشه مسجدسلیمان
در پهلوی " ویشگ " که در زبان پارسی بیشه شده است، برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
که از واژه می توان واژه های دیگر را ساخت :
ویشگبان = جنگلبان
ویشگداری = جنگلداری
نام قریه ای است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ( ( نوشته علی مدد"سلطانی" ) )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس