توریست

/turist/

مترادف ها

tourist (اسم)
سیاح، جهانگرد، توریست، گشت گر

visitor (اسم)
سیاح، مهمان، توریست، گشت گر، دیدارگر، دیدن کننده، عیادت کننده

پیشنهاد کاربران

توریست= دُورگرد، دُورَست، دُورگَر، دُورگار، دُورِشت، دُورَست، دُورَست
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی - امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
#Taksoo
#نازنین - علیپور
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#نهال - بهداد - فر
#محمد - رویایی
#ضیا - همایون
#نادر - رهسپار
#اردشیر - سمسار
#اوج - اندیشان - آزاد
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

توریس . گردشگر . مسافر
توریست
واژه ای ایرانی - اوروپایی با گویش باختری ست :
توریست :تور - ایست
تور : دُور پارسی ست که اَرَبی اِنگاشته شده.
هم چنین واژه ی تور ، تورَج ، توران ، تورَک ( تُرک )
همه به مینش کوچیدن اند ، زیرا این دودمان ، تیره ای کوچنده بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

- ایست = پسوند - اَست یا اِشت یا اَشت پارسی ؛
بِهِشت : بِه اَست
پَلَشت : پَل اَست = آلوده اَست
توریست ~ دُورِشت ، دُورَست ، دُورَشت ، دُورگَرد ، دُورَست ، دُورگَر ، دُورگار

Tourism
توریست ، گردشگر
گردشگر

بپرس