تقابل

/taqAbol/

    contrast
    opposition
    reciprocal
    reciprocity
    oppositeness
    encounter
    syzygy

مترادف ها

contrast (اسم)
ضد، مخالفت، تضاد، مقابله، همسنجی، کنتراست، تقابل، تباین

mutuality (اسم)
تقابل، دوسره بودن

پیشنهاد کاربران

تقابل:برابرش. برابری. برابر. رویا رو. رویارویی. رخ به رخ. رخ به رخی. رخایی. رویایی. صورت به صورت.
اصل تقابل:" پایهء همگوی. "
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه:
آرو - نمونه: آروی شرق و غرب در این نشست مشهود بود.
همبر - نمونه: همبر دو دیدگاه به نشست دامن زد.
نمان - نمونه: نمان دو اندیشه در این کتاب بررسی شده.
...
[مشاهده متن کامل]

پادیس - نمونه: پادیس دو جبهه فکری آشکار شد.
کیا - نمونه: کیای نگره های دانش به پیشرفت انجامید.
دررو - نمونه: دررو با مشکلات باعث رشد می شود.
پدرام ( پدیدار رامش ) - نمونه: پدرام نظرات مختلف بحث را غنی کرد.
همپا - نمونه: همپای دو قدرت بزرگ جهان را شکل داد.
ویار - نمونه: ویار دو نظریه به توسعه علم انجامید.
پیسو - نمونه: پیسوی دو نظام فکری در این کتاب آمده است.
برهم - نمونه: با برهم دو فکر متضاد، فکر سومی زاده شد.
آورد - نمونه: آورد نظریه های متضاد به پیشرفت علم کمک کرد.
آرش - نمونه: نظریات در آرش یکدیگر پیشرفتند.
نابر - نمونه: دو دیدگاه در نابر هم قرار داشتند.
ناسو - نمونه: نظریات در ناسو یکدیگر پیش رفتند.
پیشا - نمونه: دو نیرو در پیشای هم ایستادند.
وارو - نمونه: نظرات در واروی یکدیگر شکل گرفتند.
روبست - نمونه: دو نظریه در روبست یکدیگر قرار گرفتند.
ستیز - نمونه: نیروهای ستیز در میدان نبرد صف کشیدند.
بَرهَم - نمونه: بَرهَم دو اندیشه جالب بود.
واجا - نمونه: واجا میان دیدگاه ها دیده شد.
هماد - نمونه: هماد دو نگره بررسی شد.
بَرو - نمونه: بَرو نظریات شکل گرفت.
ترا - نمونه: ترای دو مکتب مشخص گردید.
رُوا - نمونه: رُوای دو اندیشه متفاوت شد.
روتن - نمونه: روتن نظریات شکل گرفت.
پارش - نمونه: پارش دیدگاه ها قابل مشاهده بود.
کِشا - نمونه: کِشای دو دیدگاه پدیدار شد.

تقابل مصدری برای انجام عمل مقابله در قالب ویاحالت مقابله و مقابله کردن.
تقابل عمل مقابل در مقابله کردن
تقابل عمل مقابل درعکس العمل متقابل است.
تقابل، ایستادن متعهدانه بنابرعهدی از قبل است.
مقابله متقابلانه مقابل در تقابل شکل وجلوه می یابد. مقابله دشمن بصورت متقابل در تقابل بصورت جنگ ویا اقامه دعوا
سلیم
تقابل: روبرویی، روبرو شدن با همدیگر.
دیدار
سلام ، تقابل را مقابله شدن و تقابل خواهی هم از سوی خداست هم از بنده خداست حال برای دوستی و اوقات خوش داشتن یا برای درگیری یا برای دادرسی و امثال آن کلیت امر برای فردی که بیان و اخلاق خوب دارد کارآمد است ولی همیشه نباید خوش بین باشیم … .
برابرواژه ی چند دانش واژه ( اصطلاح ) در فلسفه:
برابری: تقابل.
ناساز و ناسازی: منافی و منافات.
انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف.
داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه.
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض.
...
[مشاهده متن کامل]

آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد.
بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف.
امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

ودر این رونویسی واژگان دکان غلام ملاشمس حق واژه نگاری ما مانند هلال سه روز آخر ماه در محاق است مگر بر اثر تیرگی سحاب نیلوفریدغیر از رخ ماه سپهر را تیره کند تا ماه دیده شود تمام آن فرادی که نامشان از نام
...
[مشاهده متن کامل]
من جلوتر و نام مرا گم دارد معنی حقیقت را با واقعیت نمیدانند خبلی چیز ها حقیقت دارد ولی واقعیت نداردبعضی واقعیت دارد اماما حقیقت ندارد میخواستم فرهنگی برایتان بنویسم منحصر بفرد اما نمیدکنم از حضرت خداوند عزوجل کمک نخواستم چنین به مشکل بزرگی بخورد کردم

تِقَابِلِ مقابل کوبی چنگ ونبرد. . الف
تِقابُل فبول نظر و رای صاحب نظر قبول صاحب اندیشه و امعان مانند مخلص و مخلص است افسوس که فتیله چراغ عمرم پایین میکشد دو بار قلب عمل کرده ام سه بار نایژه های ریه ام را شیره تریاک آفت سینه و خشک کننده برونشیت و عفونت مزمن ولی داروی خشک کننده چشمه عروقی بدن گلایه دارم در وانتهای عمر چندان فرصتی ندارم که منبع و مرجع را از روی دهخدا معین و عمید و صبا و غیرو روزی از الف تا یای ( ی ) آخر بنویسم ولی هرچه معنی میکنم منبع و مرجع آن از فلسفه خدا دادی خزانه مغز است چون فیلسوف سبزواری می فرماید اوپتانیشادیا فلسفه وحی منزل نیست بلکه گنج اندیشه مغز است. . . . . نزد ما پیر خرد طفل دبستانی است. . . . فلسفه مقتبسیست از دل دانشور ماست. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

تقابل= همرو / هماورد ( من رو با فلانی همرو ( تقابل ) کرد ) / تقابل دو تیم = هماورد دو تیم
مقابل=روبرو / جلو / روپیش ( فلان چیز رو مقابل ( روپیش/روبرو/جلو ) من گذاشت = فلان چیز رو روپیشم گذاشت.
قبول = پسند
...
[مشاهده متن کامل]

قابل قبول = گذر پذیر
قابلیت =توانش با قابلیت بالا = با توانش بالا یکی از قابلیت های آن = یکی از توانش های آن
با امکان اینکه قابلیت برخی از . . . . . . = با گذار ( امکان ) اینکه توانش برخی از . . .
اقبال = بخت

تقابل در فلسفه و منطق
کلمات و مفاهیم ( تضاد، تناقض، تداخل ) زیر مجموعه کلمه و مفهوم تقابل است
لغت انگلیسی تقابل = Opposition و به معنای : تقابل، تضاد ، پادگری، حزب و جناح مخالف است.
تقابل یا رویایی ، حالتی است بین دو شئ ، که به موجب آن، مواجه با یکدیگر هستند. یا ارتباط بین دو شئ متحرک است که به طور مساوی، نسبت به نقطه معینی از هم، دور میشوند، یا به هم نزدیک می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

تقابل عبارت است از، امتناع ِ اجتماع ِ دو امر در یک موضوع ، یا امتناع ِ صدقِ دو قضیه باهم .
بنابراین تقابل دو گونه است:1. تقابل در مفردات ( تصورات ) 2. تقابل در قضایا
1. تقابل در مفردات
الف. تقابل سلب و ایجاب مثل شعور و لا شعور
ب. تقابل ِِتضایف مثل پدری و فرزندی
ج. تقابل ِِتضاد مثل تقابل سفیدی و سیاهی
د. تقابل ِِعدم و ملکه مانند کوری و بینایی ( کوری مطلقا به مفهوم نابینایی نیست ، بلکه به معنی عدم بینایی است مثلاً ما در تاریکی نمی توانیم ببینیم )
2. تقابل در قضایا
الف. تداخل ، اختلاف در کمیت
ب. تضاد ، اختلاف در کیفیت
ج. داخل در تحت تضاد ، اختلاف در کیفیت و هر دو قضیه جزیی باشد
د. تناقض ، اختلاف در کمیت و کیفیت

فرهنگ اصطلاحات منطقی . تألیف دکتر محمد خوانساری
فرهنگ فلسفی . تألیف جمیل صلیبا
توضیحات بیشتر را در این مورد ، به کتاب های بالا مراجعه کنید

برابرنهاد پارسی واژه ( تقابل ) واژه ( برابرنهش ) می باشد. برگرفته از رویه 90 نسک بنیادهای منطق نگریک ترگویه ای از شمس الدین ادیب سلطانی
یچیزیو میگن تقابل همن یه متضاد هم یا این ک متحد همن
در آمدن در آوردن در آمده در آمد در آورد در آمرد و ر دنه وردنه در درنه و اگنه
روبرو شدن ، رویاروی شدن ، جلویش در آمدن 😊
رویارویی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)