تر

/tar/

    wet

فارسی به انگلیسی

تر شدن
wet

تر و اغشته کننده
smeary

تر و تازه
crisp, crispy, fresh, green, refreshing, vernal, young, fresh and green, flush

تر و تازه کردن
refresh, freshen

تر و تازه کردن مجدد
refurbish

تر و تازه کننده
bracing, freshener

تر و تمیز
neatly, shipshape, smart, soigné, spick-and-span, streamlined, trim, soign, snappy, spiffy, dapper, sleek, taut, dapper, sleek, taut

تر و تمیز شدن
smarten

تر و تمیز کردن
freshen, slick, smarten

تر و تمیزی
neatness, sleekness, tautness

تر و خشک
[met.] the good with the bad

تر و خشک کردن
baby, cater, to look after or nurse

تر و سرد
clammy, dank

تر کردن
moisten, soak, wet, to wet, to make wet

مترادف ها

watery (صفت)
ابدار، رقیق، ابی، تر، ابکی، پر اب، اشکبار

humid (صفت)
ابدار، نمناک، مرطوب، تر، بخاردار، نمدار

wet (صفت)
خیس، مرطوب، تر، بارانی، اشکبار

soggy (صفت)
خیس، تر

moist (صفت)
گریان، نمناک، مرطوب، تر، نمدار، پر از اب

dewy (صفت)
تازه، مرطوب، تر، تر کرده، شبنم دار، ژاله دار

rainy (صفت)
تر، بارانی، پر باران، رگبار گرفته

پیشنهاد کاربران

سلام
به زبان محلی جزیره قشم �تِرْ� به معنی باد شکم یا همون �گوز� هست.
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ترترترتر
خیس , مرطوب، پوشیده شده یا اشباع شده با آب یا مایع دیگر.
تُر بر وزن لُر در گویش اصفهانی آرش قِل خوردن و چرخیدن دارد. بچه های قدیم با لاستیک های دوچرخه و با هدایت یک چوب کوتاه آن را به حرکت می انداختند و همراه با آن می دویدند و حتی مسابقه می دادند و به این بازی تُرتُره بازی می گفتند.
در لکی :
تور twer یا twr = مسیر ، اثر ، رد ، رد ماشین، حیوان، اشیاء و هر چیز دیگری
تور twer یا twr = همانند ، مثل ، ماننده
تَر tar = خیس ، مرطوب
تِر ter = باد شکم ( تِرِن = گوزو ، ادم ضعیف و بی دست و پا ، ادم چاق )
تر با فتحه به بندری باد شکم
( تَر ) واژه ای پارسی و ایرانی است.
( تَر ) به چمِ ( moist: خیس، نمدار، مرطوب ) و همچنین به چمِ ( fresh: تازه، نو ) در واژگانی همچون
( تَر و تازه، تَرگُل ) می باشد؛
چنانکه در رویه های 82، 146 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
ترتر
ترلمک در ترکی عرق کردن است
منافذی در بدن برای تماس با محیط بیرون
با افزایش حرارت بدن و تفاوت دما در دو طرف بدن باعث ایجاد فشار اسمزی در بدن و کشیدن آب حیاتی بدن به بیرون که عرق کردن در کار خودش نوعی طب است
در اسلام به عرق جبین زیاد اساره شده و پسندیده هست
تر در ترکی به عرق میگن
در زبان کردی با سکون روی ت و ر و البته تکیه روی ر به معنای "گوز" ه. 🙆
تَر واژه ای فارسی است.
همچنین بجای واژه ی عرق نیز میتوانیم از این واژه فارسی استفاده کنیم.
عرق کردم=تر کردم.
در کل به معنی تر تن
خیس
نم کشیده
در لری تَر به معنی مثل هست
مثلا میگن تَر چو
یعنی مثلِ چوب
تر در ترکی عرق مثل ( تر دیم: عرق کردم )
با درود و احترام ب مردمان شریف هر نقاط ایران؛
( تّر ) دز زبان ترکی ب معنی رطوبت نم دار میگن
( تّرّ دین ، عرق کردی . تّریًب سّن، عرق کردین ، تّرّدیم ، عرق کردم . تّرّدیگ ، عرق کردیم ، تّریریگ ، عرق میکنیم . تّریریز، عرق میکنید )
...
[مشاهده متن کامل]

همه زبان های کرد و لر و بلوچ و شمال و وو. . . بی نظیر هستن واقعا قابل ارزش و ستوده شدنی هستن مثل مردمش زیباتر میشه زنده نگهداریم و ب نسل های آینده تحویل بدیم.

در زبان لری بختیاری به معنای مسیر
و در
زبان کردی به معنای گوز است مثلا وقتی به کسی میگن ترنه یعنی گوزو یا آدم ضعیف و بی خاصیت
درزبان گیلکی شمالی کلمه تَر به معنای مرطوب و خیس هست
درگویش زبان بختیاری واژه تُر دارای دومعنا میباشد. ۱ - تُر= به معنای غلطیدن. ۲_ تُر= به معنای راه بسیار باریک ( کوره راه ) میباشد.
تر ( تور ) در زبان لری بختیاری به معنی ( مسیر - طرف - ناحیه. جای )
تر:با ضمه؛در زبان لری و لکی به مسیر باریک و پر پیچ وخم می گویند. راهی باریک که از عبور و مرور زیاد ایجاد شده است. مسیر جای پا
در زبان لری بختیاری به مسیر و راه باریک می گویند
جمله لری::
تر اونه بگر رو من باغ ::
مسیر آب را دنبال کن برو داخل
باغ
تَر :پیشوندی است که معنی و مفهوم جابجایی را میرساند. تَرا، تَری، تران، ترانه: تر و تازه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس