بیضا


پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
بیضابیضابیضابیضا
شهرستان انشان به غلط بیضا نامیده می شود.
بیضا به چم سپید دگرسته واژه پیسی است و واژه ای پارسی است.
بَیضاء، [ع]سفید، روشن، درخشان.
از جمله معجزات بارز حضرت موسی ( ع ) ، تبدیل شدن عصای او به اژدها و یدبیضا ( دست درخشان ) است.
وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَىٰ. طه[۱۶]
...
[مشاهده متن کامل]

دستت را در گریبانت ببر، تا سفید و بی عیب بیرون آید؛ این نشانه ی دیگرى ( از سوی خداوند ) است.
اَلْمَحَجَّةُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْاِحْیاء کتابی اخلاقی نوشته ملا محسن فیض کاشانی. اَلْمَحَجَّةُ الْبَیْضاء ( راه روشن ) شرح و اصلاح کتاب اِحیاء علوم الدین نوشته ابوحامد غزالی است.

کلمه ی بیضا مونث هست
رنگ ها مونث و مذکر دارند
بیضا یعنی سفید در لغت عربی