he made flat denial.
بکر
/bekr/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
اصلی، اصل، اصیل، بدیع، مبتکر، ابتکاری، بکر
خالص، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده
پیشنهاد کاربران
دست نخورده، مثل: این طبیعت خیلی بکر هست.
سلیم
* بَکر: شتر جوان
* بِکر: دست نخورده، چه از گونه های آدمی باشد چه از گونه های زیستگاهی.
* بَکر: شتر جوان
* بِکر: دست نخورده، چه از گونه های آدمی باشد چه از گونه های زیستگاهی.
بکر برگرفته از واژه فارسی پاکیزه بوده که به باکره تبدیل شده
بکارت نیز برگفته از این واژه فارسی است.
بکارت نیز برگفته از این واژه فارسی است.
بکر bekr: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دخش doxŝ ( مانوی )
کنیک kanik ( پهلوی )
پوپک pupak ( دری )
دخش doxŝ ( مانوی )
کنیک kanik ( پهلوی )
پوپک pupak ( دری )
پوپک، ناسفته، دست نخورده، تازه، نو، طرفه، بدیع
بَکر/Bakr
بَکر، به معنای شتر جوان است که به رییس و سرآمد قبیله بزرگ نیز اطلاق می گردد
بَکر، به معنای شتر جوان است که به رییس و سرآمد قبیله بزرگ نیز اطلاق می گردد
واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند:
فکر: Ava Kara
ذکر: Adhiri Kara
نکر: Ni Kara
بکر: Aipi Kara
سکر: Os kara
شکر: Asha Kara
مکر: Aiwi Kara
حکر: Akh Kara
عکر: A Kara
وکر: Vi Kara
پیرس: paarsitek
فکر: Ava Kara
ذکر: Adhiri Kara
نکر: Ni Kara
بکر: Aipi Kara
سکر: Os kara
شکر: Asha Kara
مکر: Aiwi Kara
حکر: Akh Kara
عکر: A Kara
وکر: Vi Kara
پیرس: paarsitek
Api kara یا همون بی کار و ستنخورده واژه ای فارسیه
نام جدششم ما بکر ( کسره ب و کسره ک ) بوده وبا توجه به نظر اقای آریا بهاروند در بالا ( به کر ) میتوانددرست باشد
دست ناکرده. [ دَ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) دست نخورده. بکر. دوشیزه. به مُهر :
دست ناکرده چندگونه کنیز
خلخی دارد و خطائی نیز.
نظامی.
دست ناکرده دلستانی چند
بکر چون روی غنچه زیر پرند.
نظامی.
دست ناکرده چندگونه کنیز
خلخی دارد و خطائی نیز.
نظامی.
دست ناکرده دلستانی چند
بکر چون روی غنچه زیر پرند.
نظامی.
باکسرب وک روستایی سرسبز وزیبا ازتوابع بخش رستاق شهرستان داراب استان فارس.
کشف نشده
برای منطقه بکر و دست نخورده یا مکانی که که هنوز بکره از کلمه untamed استفاده میشه در زبان انگلیسی
نامی لری بختیاری
به کر*بکر*::بهترین پسر
Beh kor
به کر*بکر*::بهترین پسر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)