برو

/boro/

فارسی به انگلیسی

برو مین
bromine

مترادف ها

dignity (اسم)
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی

honor (اسم)
غیرت، افتخار، خوشنامی، برو، اب رو، نجابت، احترام، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه

honour (اسم)
افتخار، برو، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه

avaunt! (صوت)
برو

go! (صوت)
برو

get away! (صوت)
برو

get off! (صوت)
برو

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
بروبروبروبروبرو
برو=به کسر ب
درزبان لکی به معنای //ابرو //می باشد .
دراصل� آبروب ��بوده است . چراکه ازورودآب وعرق صورت و پیشانی به داخل چشم جاوگیری می کند. وآبها را به بیرون هدایت می کند . و به همین علت. ابرو نامگذاری کرده اند .
بُرو/boro/حرکت کن. ( به انگلیسی: Go ) گویش تهرانی و رسمی.
در بعضی لهجه ها بُرو، بِرو/bero/ تلفظ می شود.
بُرو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را. شهریار
در ضمن:
...
[مشاهده متن کامل]

بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی.
در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود.

off you go
برو
رفتن کن
منال یعنی بچه
کوره یعنی کجا
کور یعنی پسر
دِت یعنی دختر
شکل دیگر برو= ( رفتن کن ) است. که امروزه کمرگ شده است.
ولی:
( دیدن کن ) یا ( دیدن کردن ) بکار می رود.
هم میتواننیم بگوییم" رفتن کن" و هم "برو" هرد درست هستند.
برو - بورو ( Boru ) :در زبان مغولی به معنی باران
bro
در کوردی به معنای "ابرو"است

بپرس