اوه

/~Ave/

    kiln
    aveh
    wow
    oh
    ooh
    ha
    whoops
    wow

مترادف ها

oh! (صوت)
به، وه، ها، اوه

tut! (صوت)
اوه

pshaw! (صوت)
اوه

well! (صوت)
اوه

پیشنهاد کاربران

اوه پس شما عاقبتو از انچه میگویند هستین یا عاقلتر شدین
درست میگین بی جهت و بی جا بود که مدخل به موضوع مبارک شما نمیتواند باشد
اگر بهانه ی باشد راه چم اماده در دسترس باشد
آوه شهری است در بخش مرکزی که در جنوب شهرستان ساوه در استان مرکزی ایران قرار دارد. طبق برخی روایات این شهر پس از حملهٔ مغول به ایران متروک گشت.
مردم آوه به فارسی صحبت می کنند. و پیرو مذهب شیعهٔ دوازده امامی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آوه ۳۹۰۶ نفر ( ۱۱۰۱ خانوار ) است.
پیش از اسلام  :
هنگام تولد مسیح، سه تن از  ایران  برای دیدن او به  بیت لحم  می روند   که به عقیده بعضی، همچو مارکو پولو این سه نفر از اهالی آبه بوده اند. و برخی نیز فقط یکی را اهل آوه دانسته اند
پس از اسلام  :
پس از ورود  اسلام  به قلمرو  ساسانیان، مردم آبه نیز  مسلمان  می شوند و در سال های آخر  قرن اول مذهب  تشیع  را انتخاب می کنند.
نویسنده  حدود العالم   می گوید: ساوه و آوه شهرک ‏هایی اند انبوه و آبادان و با نعمت بسیار و خرم و هوای درست و راه حجاج   خراسان
اما افول این شهر از زمان  غزنویان  شروع شد؛ به جهت مذهب شیعی، مردم آوه در تنگنای سیاسی و مذهبی قرار گرفتند.   محمود غزنوی  پس از گرفتار شدن مجدالدوله به قلعه های ساوه و آوه ( آبه ) حمله کرد و بسیاری از  باطنی مذهبان  را به دار آویخت در کتب روایی شیعیان دوازده امامی چندین گزارش از پرداخت وجوهات خمس از طرف مردم آبه به نواب اربعه ثبت شده
در مصادر شیعی آمده پیغمبر اسلام فرمود  : که چون مرا به آسمان بردند به زمینی سفید و کافوری گذشتم و بوی خوشی از آن بوئیدم و به جبرئیل گفتم  : این بقعه چیست ؟ گفت  : به آن آبه ، گویند رسالت تو ولایت نژاد تو بر آن عرضه شد و پذیرفت و خدا از آن مردانی آفریند که تو را دوست دارند و نژادت را ، برکت خدا بر آن و مردمش باد .
عبدالعظیم حسنی میگوید شنیدم امام هادی میفرمود  : مردم قم و آبه آمرزیده اند که جدم امام رضا را در طوس زیارت میکنند ، هلا هر که زیارتش کند و در راه قطره ای باران بر او افتد خدا تنش را بر آتش حرام کند .
در فرهنگ ها و منابع تاریخی و جغرافیایی فارسی، آبه و آوه هر دو آمده، اما اغلب به صورت آبه ثبت شده است. جمعی چون دمشقی، فیروزآبادی و یاقوت حمودی «آبه» و گروهی چون ابن خلدون، مقدسی، ابن بطوطه و نویسندۀ حدود العالم، «آوه» آورده اند. یاقوت حموی می گوید: آوه به سبب موازنه با ساوه چنین تلفظ می شود و عامۀ مردم آبه را آوه می خوانند. منسوب آن نیز غالباً «آبی» آمده و به ندرت آوی و آوجی هم دیده می شود. به گفتۀ خوانساری این نسبت در مورد فقیهان عموماً «آبی» آمده است به استثنای محمدبن محمد علوی آوی ( ۶/۳۲۳ ) . ابن بطوطه در سفرنامۀ خود ( ۱/۱۸۷ ) از دانشمندی به نام نظام الدین حسین آوی و نیز از دانشمند دیگری به نام علاءالدین آوجی ( ۲/۶۵۸ ) نام برده و همچنین حافظ ابرو از دانشمندان به نام سید تاج الدین آوجی یاد کرده است ( ص ۱۰۰ ) .

اوه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/آوه
اوه=Avah=به فتح الف و فتح و.
درزبان اکی برای اشاره ی به دور ازاین واژه استفاده می شود .
اوه کتاو توئه؟اون کتاب شماست .
اوه =آن .
یه =این متضاد هم هستند.
در گویش لکی یس یعنی ناامیدی و اقبال بد هست و نا که به آن اضافه شود یعنی یس و ناامیدی نیاد و نمی خوایم به طور کامل تر یعنی نا امیدی وارد زندگی ما نشه یعنی ای نا امیدی نیا
آوه روستایی سر سبز در دهستان الموت شرقی استان قزوین
همانطور که عزیزان می دانند در، زبان لکی اوه به معنی اشاره به دیگری. یاچیز دیگریست بهترین راه برای شناساندن وموردتوجه قرار دادن میگن اوه. فکر میکنم بجا باشد
ناله . درد. فغان
حکیم سنایی :
واو اوَّه وفای دینش داد/ رتبت و قربت یقینش داد/ پس چه واو از میان اوّه رفت/ مانده آه مجرد اینت شگفت.
حدیقته الحقیقه یا باغ حقایق
کلمه اوَّه در زبان کردی اشاره به ضمیر مفرد سوم شخص می باشد یعنی او می باشد و در شعر و عرفان اشاره به خداوند است. اگر سیگنال " واو " را بخاطر داشته باشیم، و در ضمیر اوّه حرف واو را بر داریم از آن ضمیر آه باقی می ماند. مطمعنم که حکیم بزرگوار سنایی حرف تعجب واو را با گوش های خود شنیده بوده باشد و الا چطور می توانسته است که چنین بیت زیبائی را بسراید. اگر هم با گوش سر نشنیده باشد، آنرا با گوش دل کشف نموده است. از خود می پرسم که آیا علامت wow یا واو که منجم آمریکایی به نام جِری اِهمان در کنار سیگنال در یافتی از تلسکوبی به نام گوش بزرگ در رصد خانه دانشگاه ایالت اوهایو یادداشت نموده است با این ابیات سنایی ارتباطی دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اوه یا اَوَ : خواستن
�شامپو اوه� این نام را در سال ۸۲ گذاشتیم از فرهنگ عمید که نام مستعاری بود به معنای او، و همچنین صوت خستگی و بیزاری است. مانند شرکت من، شامپوی او، مواد آرایشی مای ( من ) .