اولین

/~avvalin/

    first
    initial
    maiden
    foremost (used before a noun)
    granddaddy

فارسی به انگلیسی

اولین اجرا
debut

اولین بار
first

اولین بازی
debut

اولین بخش
forepart

اولین تجربه
debut

اولین حرف الفبای یونانی
alpha

اولین روز کار بعد از عید کریسمس
boxing day

اولین مقام
pride of place

اولین نت در کلید سی ماژور

اولین و اخرین حروف الفبای یونانی
alpha and omega

اولین کار
debut

مترادف ها

initial (صفت)
ابتدایی، اصلی، بدوی، اولین، اول، نخستین، اغازی، واقع در اغاز

headmost (صفت)
مقدم، اولین، جلوترین، جلویی

initiatory (صفت)
اولین، دخولی، واقع در اول، وابسته به ایین دخول

first ()
اولین، اول، نخستین، نسختین

پیشنهاد کاربران

اولین: اول واژه ای عربی است که پسوند پارسی ین به خود گرفته است. همتای پارسی اینهاستک
فاتامین fātāmin ( سغدی: fatam با پسوند ین )
دسپیکین daspikin ( کردی )
آدیوین ādivin ( سنسکریت با میانوند واو و پسوند ین ) .
first - ever
پیشین، پیشینیان
یکم . . . نخست . . . .
اول چم یک، دویی چیزی که باید بدانید ین عربیست و نباید پسوند های عربی را در پارسی جایگذاری کنیم
به جای اولین بنویسید و بگویید
نخستین یا یکمی
سپس
دومی ، سومی، چهارمی
یا یک ، دو سه چهار بستگیداره کجا بکار بره اگر هر شمار دگرگونی در آغاز گزاره ایجاد نکرد بگوییم یک ، دو ، سه و اگر در گزاره دگرگونی ایجاد کرد بگوییم یکی دویی سه یی
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا اولین هواپیمای موتور دار در اینجا اگر به جای اولین یک بگذاریم ماناک ک معنی گزاره دگرگون میشود در اینجا بگذاریم یکی هواپیمای موتوردار
مانندِ سپسی
اول باید بدانیم چکار باید بکنیم؛
در این گزاره میشود به جای اول بگذاریم
یکی باید بدانیم چکار باید بکنیم

بپرس