اوردن


    introduce
    bear
    bring
    fetch
    to bring
    [fig.] to produce
    to occasion
    to embrace
    wash

فارسی به انگلیسی

اوردن رای
poll

اوردن و بردن دانش اموز با اتوبوس
bus

اوردن کشتی به لنگرگاه
dock

مترادف ها

bring (فعل)
موجب شدن، اوردن، رساندن به

fetch (فعل)
اوردن، واکشیدن، رفتن و اوردن

bring in (فعل)
اوردن، وارد کردن

immigrate (فعل)
اوردن، کوچ کردن، نشاندن، توطن اختیار کردن

پیشنهاد کاربران

جاکونتن = آوردن
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اوردناوردناوردناوردن
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
اوردناوردناوردناوردناوردن
اِتیان
آوردن در سنسکریت آورت āvart و فعل سببی از آورت āvret ( بازگشتن ) است و به معنی برگرداندن می باشد و چنین صرف می شود: آورتیامی āvartayāmi بر می گردانم، آورتیسی āvartayasi بر می گردانی، آورتیتی āvartayati
...
[مشاهده متن کامل]
بر می گرداند. همچنین این واژه در اوستایی آبر ābar، در سغدی آبر ābar و آورت āvart و در پهلوی آورتن āvartan بوده است.

[ آوُرْدَنْ: آوُشْتَنْ ] ( کاب م )
واژه آوردن
معادل ابجد 261
تعداد حروف 5
تلفظ 'āvardan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: āwurtan، مقابلِ بردن] ‹آوریدن›
مختصات ( وَ یا وُ دَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
آوردن: [عامیانه، اصطلاح ] باعث شدن، ایجاد کردن.
آوردن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "آوردن " می نویسد : ( ( آوردن در پهلوی آورتن āwurtan بوده است؛ ستاک فعل : "ور" یا "بر" ، همان است که در "بردن "نیز دیده می آید. " آ " درآوردن پیشاوندی است که کاربرد و معنای فعل را وارونه گردانیده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( ترا از دو گیتی برآورده اند؛
به چندین میانجی ، بپرورده اند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 197 )

اتیان
روی آوردن : تمایل نشان دادن
دندان آوردن : رشد دندان

در زبان لری بختیاری به معنی
آوردن
Avor den
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)