اهو

/~Ahu/

    defect
    fault
    disfigurement
    gazelle
    deer
    drawback

مترادف ها

defect (اسم)
علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف

illness (اسم)
سقم، خستگی، اهو، شرارت، مرض، ناخوشی، کسالت، بدی، بیماری، عارضه کسالت

پیشنهاد کاربران

در علم نجوم:
آهو؛ کنایه از خورشید است.
همچنین در ترکیبات: آهوی آتشفشان، آهوی خاوری، آهوی ختن، آهوی دشت خاوران، آهوی زرین، آهوی شیرافکن، آهوی شیر گیر، آهوی فلک، آهوی نر، آهوی زرد اسد، آهوی ماده� همه جا کنایه از خورشید می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از کتاب: فرهنگ اصطلاحات نجومی، همراه با واژه های کیهانی در شعر فارسی - ابوالفضل مصفی

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اهواهواهواهو
مارال، جیران، غزال، طبن، طب، گوزن
حمید رضا مشایخی - اصفهان
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
اهواهواهواهو
آهو یعنی چشم قشنگ زیبا و خیلی چیزای دیگه
قربون اسم خودم برم من
deer یعنی آهو و buck یعنی گوزن. البته همه دیدم آهو و گوزن رو همون deer باهم مینویسن
آهو فیلمی به کارگردانی و نویسندگی هوشنگ گلمکانی و سپیده آرمان و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی محصول سال ۱۳۹۹ است.
اهو
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/آهو_(فیلم)
مارال
هو=به چم خوب و نیک و پاک
آهو با الف نفی=نا نیکو، ناخوب، ناپاک
آهو در سنسکریت آصو āśu ( دارای سرعتی مانند نور ) ، در اوستایی: آسو āsu؛ در سغدی: آسوک āsuk؛ در مانوی: آهوگ āhug؛ و در پهلوی: آهوک و آهوگāhug/k و به معنی تیزرو، تندرو می باشد.
واژه آهو
معادل ابجد 12
تعداد حروف 3
تلفظ 'āhu
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: āhūk، جمع: آهوان] ( زیست شناسی )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'Ahu
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی عمید
یعفور
نام دختر
غزال، جیران، ظب
آهو:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آهو" می نویسد : ( ( آهو در پهلوی در ریخت آهوگ āhōg بکار می رفته است . و آهو به معنی زشتی و " آک" و عیب است . ستاک واژه همان می تواند بود که در اوستایی نیز دیده می آید که در نام " آناهیتا" به معنی "بدور و پیراسته از آک و آهو "بازمانده است ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( ز آهو همان کش سپیدست موی
چنین بود بخش تو ، ای نامجوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۱۳۸۲. )
�آه� در زبا ن فارسی به معنای مراقبت است، آهو= آه او ( پسوندساخت اسم اشیا ) یعنی حیوانی که دمادم مراقب خویش است.
سایرواژه های: آهن ( فلزساخت وسایل مراقبت ) ، آهسته ( حرکت همراه بامراقبت ) نمونه های دیگری از این مدعاست …ضمناً بیندیشید در واژه هایی مانند: کلاه، پناه، نگاه ( نگاه داشتن ) ، شاه، آگاه و

به کردی کورمانج میشه غازِل یعنی اهو کژال هم میشه کردی میانی آهو هم پارسیه . . . این سه تا ایرانیه. . . .
۱. غزال
۲. عیب و خطا
جیران، ظبی، غزال، گوزن، آک، عیب، وصمت، بیماری، مرض، ناخوشی، بد، ناپسند، نامقبول
آهو به ترکی: مارال، جِیران
ساده پاک معصوم
ریشه آسو یا آهو به به معنی زندگی و توانایی
آهو یکی از ایزدان آریایی بوده است.
آهو نام دخترانه فارسی است، برگرفته از طبیعت
معنی آهو: معشوق زیبا؛ چشم زیبا؛ سریع و چابک
Ahoo

آهو یعنی چشم زیبا. غزال وعزاله🤗🙂
وقتی اسم آهو رو میشنویم چیزی که یادمون میاد دو تا چشم کشیده است . . زیبایی و آرامی رو میرسونه . . .
آف
بر طبق منابعی:
هو =خوب ( هومَت: پندار خوب، هوخت: گفتار خوب، هورشت: کردار خوب، هومن: مرد خوب، هوتن: تن خوب، هویدا: خوب پیدا، هوده: بازده خوب، هو خشتره : شهریار خوب )
اَ = بد ( آرمیده = اَ رمیده = کسی که رمیده نیست و آرامش گرفته )
...
[مشاهده متن کامل]

آهو = اَ هو = بد
به حیوان آهو نمیخورد، ولی به هرحال. اگر اشتباهی نیز در برداشت از این کلمه شد، پوزش میخواهم.

شوکا
آرام و زیبا و مظلوم
چشم زیبا
مارال - مرال
( اوستایی ) این، آن
روستایی از توابع تفرش در استان مرکزی
غزال
آهْوَ ( اوستایی ) این، آن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)