اتحاد، بهم پیوستگی، همبستگی، همکاری، انسجام، مسئولیت مشترک
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
انسجام. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) روان شدن اشک و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . یقال : انسجم الدمع فانسجم و کذلک الماء. ( ناظم الاطباء ) . روان شدن اشک و آب و جز آن. ( آنندراج ) . روان شدن آب و اشک. ( تاج المصادر بیهقی ) . روان شدن و ریخته شدن آب و اشک. ( از اقرب الموارد ) . ریخته شدن آب. ( مصادر زوزنی ) . || ( اِمص ) روانی ( کلام و غیره ) . ( فرهنگ فارسی معین ) . انتظام ( در کلام ) . ( از یادداشت مؤلف ) . نزد بلغا تهی بودن سخن از تعقید و روانی آن است همچون آب رونده که از فرط آسانی ترکیب و روانی الفاظ همچون سیلی است که جاری میشود مانند آیات قرآنی که همه آنها منسجم است. و اهل بدیعگفته اند چون در نثر انسجام قوی و نیرومند گردد، فقرات نثر مانند مصراعهای نظم بدون قصد موزون میشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . و رجوع به همان کتاب شود.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
" یِکِّه و تَکِّه " : وحدت و انسجام.
همدوسی
( از ستاک دوسیدن )
( از ستاک دوسیدن )
انسجام: به هم پیوستگی، یکپارچگی، همخوانی، هماهنگی میان اجزای یک چیز ( فرهنگ بزرگ سخن )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
یکدستی، به هم پیوستگی ( دری )
گونجان gunjān ( کردی )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
یکدستی، به هم پیوستگی ( دری )
گونجان gunjān ( کردی )
سازگاری
نظم
وحدت وهماهنگی واتحاد
تعادل
وحدت. هماهنگی.
سفتایش" و هم آهنگ برابر فارسی برای آن می باشد
کتاب از انسجام لازم برخوردار است = کتاب از سفتایش لازم برحوردار است
زایه ها و آمیزه های دیگر :
سفتیده = سفتانده= منسجم
"سفتاگر" و سفتیدگی،
سفتگر= منسجم کننده و دیگر آمیزه های آن را می توان به کار برد
کتاب از انسجام لازم برخوردار است = کتاب از سفتایش لازم برحوردار است
زایه ها و آمیزه های دیگر :
سفتیده = سفتانده= منسجم
"سفتاگر" و سفتیدگی،
سفتگر= منسجم کننده و دیگر آمیزه های آن را می توان به کار برد
روان شدن
به سجده مجسمات. . وروح بخشیدن به کلمه تجسم. ! در مجهول وشکافت استدلال را به مجسمه ها را گاهی فرا میخوانند. !
سلیس و روان بودن
هماهنگی
استحکام
ضمیمه شدن
همانندی
هماهنگی
استحکام
ضمیمه شدن
همانندی
کد بورس
هرچیزی در مسیر خود حرکت کردن
کارگردانی شدن
کارگردانی شدن
هماهنگ
جوش خوردن باهم
جورشدن باهم
جورشدن باهم
درونی کردن
وابسته بودن جمله ها که یک جور هماهنگی در نوشته است
مرتب بودن
وحدت
یکپارچه سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)